سخنرانی در کنفرانس بین المللی پاریس
ایران: گزینه های سیاسی ـ حقوقبشر، زنان و اشرف
حضار محترم؛ از دیدار با یکایک شما خوشوقتم.
تشکیل این اجلاس، مقارن لحظه نادری از تاریخ خاورمیانه و شمال آفریقاست. از تونس و قاهره و بنغازی تا تهران مردم بهپا خاستهاند. طرابلس با فداکاری صدها جوان بهسوی آزادی راه میگشاید. بغداد از زیر آوار جنگ و خیانت و مماشات با فریاد خشم سربرمیآورد و در تهران بیباکی جوانان ایران، هیولای سرکوب را مات میکند.
به تمام قیامکنندگان برای دمکراسی و آزادی درود میفرستم. برای ادای احترام نسبت به همه آنها، بهویژه قهرمانانی که در قیامهای ۲۵بهمن و اول اسفند در ایران جان باختند، یعنی صانع ژاله، محمد مختاری و حامد نورمحمدی، یک دقیقه با هم کف میزنیم.
دوستان عزیز!
امواج آزادی تمام منطقه را فرا گرفته است. هیچ کشوری از این موج مصون نمانده و نخواهد ماند. اکنون باید بپرسیم چرا این خیزشها حالت انفجاری به خود گرفته است؟ چه عواملی تا بهحال بروز آنها را به تأخیر انداخته است؟ سیاست غرب نسبت به این کشورها چه مسیری را طی کرده است؟ و چه چشماندازها و وظائفی در برابر ماست؟
حقیقت این است که؛ مردم این کشورها پیوسته از دیکتاتوری، فقر و فساد رنج بردهاند. حقوق بنیادین، خواستهای مشروع و آرمانهای دمکراتیک آنها به بدترین صورت پایمال شده است.
دیکتاتورها، دهها سال، اکثراً تحت نام رئیس جمهور ـ بدون برخورداری از آرای واقعی ـ حاکم بودهاند. آنها دارایی و منابع این کشورها را به تاراج برده یا منهدم کردهاند.
برای بررسی دقیق آنچه که در منطقه اتفاق میافتد، بگذارید کمی به گذشته برگردم.
در سال ۱۳۵۷انقلاب ایران با آرمانهای عمیقاً دمکراتیک بهوقوع پیوست. چرا این انقلاب بهجای اینکه الهامبخش دمکراسی در منطقه باشد، به مرکز صدور تروریسم و بنیادگرایی در منطقه تبدیل شد؟
زیرا خمینی رهبری آنرا دزدید. زیرا با کشتار نیروهای اصیل انقلاب و حامی دمکراسی، یک دیکتاتوری دینی برقرار کرد. و از این راه، روندهای دمکراتیک در منطقه را به گروگان گرفت. بهخصوص که با زمینهسازی و اصرار به ادامه جنگ هشت ساله با عراق و با صدور تروریزم به تهدید اصلی در منطقه تبدیل شد.
اما این تهدید چگونه عمل کرد؟
در تمام این سالها، رژیم آخوندی در کمین بوده تا با استفاده از تنشها و خلاءهای دوران گذار در کشورها از دیکتاتوری به دمکراسی، جریانها و حتی حکومتهای دست نشانده خود را درکشورها بهوجود بیاورد.
در این میان آمریکا و اروپا سیاست خود را بر مماشات با رژیم ایران و بنیادگرایی بنا کردند. چرا ؟ یک دلیل آن درک نادرست از ماهیت بنیادگرایی است. دلیل دیگر منافع و ملاحظات اقتصادی و تاکتیکی است. در هر حال دولتهای غرب در عمل بیشترین کمک را به گسترش نفوذ این رژیم در منطقه کردند. و همزمان از دیکتاتوریها در این منطقه حمایت کردند. زیرا بهزعم خود میخواستند از گسترش بنیادگرایی جلوگیری کنند.
این وضعیت، دیکتاتوریها را از یک مشروعیت کاذب منطقهیی برخوردار میکرد. زیرا اینطور تلقی میشد که سرنگونی آنها و حتی ایجاد اصلاحات جدی در رژیمشان باعث تسلط بنیادگرایی و دیکتاتوریهای خطرناکتر میشود!
خلاصه کنم: دو عامل باعث طولانی شدن عمر دیکتاتوریها در این منطقه شد:
ـ یکی وجود رژیم ایران به مثابه امالقُرای بنیادگرایی
ـ دیگری سیاست بهغایت اشتباه آمریکا و اروپا.
بدون این دو عامل دیکتاتوریهای این منطقه میبایست سالها پیش سرنگون میشدند و روند دمکراسی بهطور طبیعی شروع میشد. درست بههمین دلیل، سقوط آنها امروز خصلت انفجاری بهخود گرفته است.در عینحال با گسترش امواج آزادی در سراسر منطقه باز رژیم آخوندی در کمین نشسته است. خامنهای حاکم مادامالعمر این رژیم تلاش میکند به آمال شیطانی خود تحتعنوان «بیداری اسلامی» جامه عمل بپوشاند.
دراینصورت، آیا ما با یک دور باطل مواجهیم؟ خیر بههیچوجه. یک برونرفت ممکن و ضروری وجود دارد و آن، سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندها و استقرار دمکراسی در ایران است. بله، دوران بنیادگرایی و تاریکی به سر آمده است. و حالا عهد دمکراسی و آزادی است.
دوستان گرامی!
میدانیم که غرب بهجای قاطعیت در برابر رژیم ملاها یعنی مرکز قدرت بنیادگرایی، در مقابل آن زانو زد. همزمان، مهمترین ارزشها و دستاوردهای جهان بشری همچون حقوقبشر دمکراسی مقاومت عدالت و قانون را وارونه کرد یا به مسلخ برد. حقوقبشر تحتالشعاع چیزی بهاسم واقعگرایی قرارگرفت و زیرپای تجارت و دیپلماسی ذبح شد. دمکراسی با فرهنگ و دین مردم خاورمیانه در تعارض انگاشته شد گوئیا که ملتهای این منطقه از ازل تا ابد محکوم به استبدادند. مقاومت برای آزادی تخطئه شد. سپس بزرگترین جنبش ضد بنیادگرایی و ضدتروریسم، یعنی مجاهدین خلق ایران در لیستهای تروریستی گنجانده شد.
عدالت و قانون حتی در محدوده کشورهای غرب زیر پا گذاشته شد. زیرا امتیازدادن به ملاها مهمتر از آن تشخیص داده میشد. ترورها و آدمکشی ملایان ـ از بیروت و خُوبر تا بغداد ـ اغماض شد مبادا که بر امر مقدس مذاکره با آنها سایه بیندازد. و مفهوم میانهروی آنقدر قلب شد که بخشی از فاشیسم مذهبی بهخاطر نقاب میانهرویاش تقدیس میشد. چنین بود که سیاست غرب راه تغییر در ایران را بست؛ در عوض راه پیشروی رژیم در منطقه را باز کرد.
به لبنان و فلسطین و قبل از همه به عراق نگاه کنید. سیاست استمالت کمک کرد که ملاها یک دولت مطلوب خود را در این کشور، روی کار بیاورند. دولتی که همین دیروز با خشم عمومی مردم عراق روبرو شد.
این سیاست این بزرگترین اشتباه غرب از جنگ جهانی دوم به اینسو دیگر ادامهدادنی نیست. زیرا رژیمی که موضوع اصلی مماشات بود، در لبه پرتگاه است. در این مورد هم این دیدگاه غرب اشتباه بود که گویا اوضاع ایران
به پیش از قیامهای سال گذشته بازخواهدگشت. بهعکس میبینیم که قیامهای ایران بال گشوده و بهپیش میرود.
در ۲۵بهمن و اول اسفند، قیامکنندگان شجاعانه به خیابانها آمدند و بیباکیشان جهانی را مسحور خود ساخت. همه دیدند که خواست و شعار آنها تغییر سیاستهای رژیم نیست. بلکه خواست آنها تغییر تمامیت رژیم آخوندی است. بله؛ بقاء حکومتی که با آزادیكُشی ممکن شده بود از این پس دیگر ممکن نیست.
چنانکه مسعود رجوی رهبر مقاومت اخیراً گفت: «رژیم ولایتفقیه در ۳۰سال گذشته بهغایت تلاش کرده است تا دره عمیق تاریخی بین قرن بیستم و بیستویکم با قرون وسطی و حاکمیت آخوندی را با چوبهدار و تیرباران با جنگ و صدور بحران و با صدور ارتجاع و تروریسم پر کند؛ با اینهمه این رژیم به ثبات نمیرسد».
بله، عهد رژیم ملاها به پایان رسیده است. و حالا دوران مردم ایران و عصرآزادی است.
حضار محترم!
درباره سیاستهای غرب، هیچ شاخصی گویاتر از قراردادن نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی نیست. از روی همین برچسب، مردم ایران و مردم خاورمیانه سیاست واقعی آمریکا و اروپا را درمییابند. از روی آن پی میبرند که غرب در کجا ایستاده است؟ در کنار رژیم ولایت فقیه، یا در کنار مردم ایران؟
بعد از سالها تلاش بیوقفه مقاومت، اروپا مجبور شد مجاهدین را از لیست خارج کند و حالا نوبت آمریکاست. با استفاده از همین برچسب آخوندها محاصره سه ساله اشرف را شدت بخشیدهاند. آنها با وحشت از نقش الهامبخش اشرف برای مبارزه زنان و جوانان ایران در ماههای اخیر بارها اشرف را هدف حمله قرار دادهاند. از یکسال پیش، رژیم آخوندی با نصب بلندگو در اطراف اشرف، جنگ روانی کثیفی علیه ساکنان آن بهراه انداخته است.
در غیاب یک واکنش مؤثر جهانی تعداد این بلندگوها اکنون به ۲۱۰دستگاه رسیده است. آخوندها حتی از ورود بسیاری داروها به اشرف جلوگیری میکنند. آنها سیاست زجرکشکردن بیماران ما را درپیش گرفتهاند. همچنین در همین روزها درصدد افزایش شمار نیروهای سرکوب در داخل اشرف برآمدهاند. پارلمان اروپا، مجمع پارلمانی شورای اروپا، مجالس قانونگذاری و سنای۳۰کشور از جمله کنگره آمریکا در قطعنامهها و بیانیههای خود بر موقعیت ساکنان اشرف بهعنوان افراد حفاظت شده، تحت کنوانسیون ۴ژنو تأکید کرده خواستار از سرگیری حفاظت آن توسط آمریکا و استقرار دائمی تیم یونامی شدهاند.
از اینرو اشرف آزمونی است برای ایالات متحده و آزمونی است برای ملل متحد که آنها را به ایفای تعهداتشان فرا میخوانم. دوران سکوت و مماشات بهسر آمده است. حالا زمان پیشروی دمکراسی و آزادی است.
دوستان گرامی!
امسال در حالی به روز جهانی زن نزدیک میشویم که زنان خاورمیانه با مبارزه فداکارانه علیه رژیمهای دیکتاتوری تلاش برای کسب آزادی و برابری را به اوج رساندهاند.
شکوفایی این جنبشها، حیاتیترین نیازهای به محاق رفته جوامع ما را احیا میکند که عبارتند از: برابری زن و مرد، حقوقبشر و آزادی و دمکراسی.
مطابق تجربه ایران تحت حاکمیت بنیادگرایان زنان، هدف اصلی سرکوباند. در نتیجه، یک انرژی مبارزاتی سرشار در آنها ایجاد میشود که از زنان، نیروی تغییر میسازد. بر این اساس میگوییم در میان عوامل متعددی که فرارسیدن بهار آزادی ایران را حتمی کرده است، عامل تعیینکننده؛ ظرفیت شکافنده و تغییردهنده زنان است.درک این حقیقت به سادگی با مراجعه به تاریخچه مبارزه زنان ایران در برابر دو دیکتاتوری امکان پذیر است:
جامعه ایران با تکیه بر مبارزه سرسختانه زنان در سه دهه گذشته، پیوسته در برابر فاشیسم مذهبی ایستادگی کرده است. در اینمدت؛ دهها هزار زن دلیر در مبارزه با رژیم حاکم بر ایران، شکنجه یا اعدام شدهاند.
همچون حمیرا و بسیاری مانند او که زیرشکنجه، جان باختند. طاهره که پاسداران، دشنه بزرگی در قلبش فروکردند و او را به یک صخره بلند آویختند. شیرین و زهرا که در همین ماهها در تهران اعدام شدند. و ندا سمبل اعتراضهای سال گذشته که در کف خیابانهای تهران با چشمان باز، جان باخت.
همزمان، هزار زن شجاع، سالهاست که اشرف، نقطه امید یک ملت اسیر را در سختترین اوضاع رهبری میکنند. مطابق تجربه ارزشمند مقاومت ایران شرکت فعال زنان در رهبری، ضرورت نبرد همهجانبه علیه بنیادگرایی و دیکتاتوری دینی است. شکست قطعی بنیادگرایی ممکن است. اما به دست همین زنان. آنها هستند که چهره جهان را تغییر میدهند. به خواهرانم در سراسر جهان میگویم برای دفاع از شعلههای آزادی که در اشرف زبانه میکشد و در شهرهای ایران امتداد مییابد، بپاخیزید.
حضار محترم؛ اجازه بدهید سخنانم را در چند نکته خلاصه کنم:
۱ـ مسیر یک خاورمیانه دمکراتیک و صلحآمیز، خاورمیانهیی که در آن زنان و جوانان، نقش شایسته خود را داشته باشند، لاجرم، از تغییر رژیم در ایران میگذرد.
جز با این تغییر دمکراسی و ثبات در این منطقه ممکن نیست. تغییر این رژیم در اوضاع جدید صدبار ضروریتر است والا تحولات منطقه را بهانحراف میکشاند.
۲ـ راه حل بحران ایران، نه مماشات است و نه جنگ. گزینه ما برای ایران، گزینهیی است که تمام منطقه از آن سود میبرد. این راهحل تغییر دمکراتیک بهدست مردم و مقاومت ایران است.
۳ـ پیام ما به خواهران و برادرانمان در تونس، مصر و لیبی، کما اینکه به مردم کشورهای همسایه و برادرمان، افغانستان و عراق، این است: “ از آخوندهای بنیادگرا یعنی از قاتلان جوانان و زنان ایران برحذر باشید“.
مبارزه شما به یمن خونها و رنجهایتان بهثمر میرسد. به شرط اینکه آنرا از این بلیه شوم در امان نگهدارید.
۴ـ اگر دولتهای غرب بخواهند نقش مثبتی در تاریخ جدید خاورمیانه ایفا کنند، قدم اول و قدم اجتنابناپذیر تغییر سیاست است.
تغییر از سیاست دوستی با فاشیسم مذهبی به سیاست دوستی با مردم ایران.
۵ـ مهمترین گام غرب برای وداع با سیاستی که بهزیان مردم ایران و کل منطقه بوده است، بهرسمیت شناختن مقاومت مردم ایران است.
۶ـ تحریمهای بینالمللی علیه رژیم آخوندها اگرچه گام مثبتی است، اما بههیچوجه کافی نبوده است. ما چند قدم ضروری را پیشنهاد میکنیم: ممنوعیت خرید نفت از این رژیم، ارجاع پرونده نقض حقوقبشر در ایران، به شورای امنیت، قطع مراودات سرویسهای غربی با وزارت اطلاعات آخوندها و برچیدن شرکتهای پوششی سپاه پاسداران در اروپا، کانادا و آمریکا.
۷ ـ آلترناتیوی که مقاومت ایران آنرا نمایندگی میکند، با یک برنامه دمکراتیک رژیم آخوندها را به چالش کشیده است:
یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت یک دمکراسی کثرتگرا جامعهیی براساس برابری زن و مرد و احترام به حقوقبشر با لغو اعدام و نفی قوانین شریعت آخوندی یک اقتصاد شکوفا بر اساس اعطای فرصتهای برابر به همگان و یک ایران غیراتمی و در صلح و همزیستی با همسایگان.
بله، دوران انقلابهای مغلوب بهسر آمده است. حالا، زمان دمکراسی و آزادی برای مردم ایران و منطقه است.
از همه شما متشکرم