آزادی، فروغ خدایی ـ سخنرانی در کنفرانس بین المللی عربی ـ اسلامی
خواهران و برادران! دوستان گرامی!
به یکایک شما درود میفرستم. ابتدا سالروز میلاد دومین پیشوای شیعیان، امام حسن مجبتی(ع) را تهنیت میگویم.
من میخواهم در این کنفرانس که بهمناسبت ماه رمضان برگزار شده، درباره آزادی سخن بگویم. آزادی فروغ خدایی که پیام اسلام محمدی است.
اما امروز، طلیعه هر سخنی درباره آزادی، گرمترین سلامها به رزمآوران پرافتخاری است که اکنون یک نبرد ستایش انگیز را در سوریه پیش میبرند.
در ۱۷ ماه گذشته، ۲۰ هزار نفر از خواهران و برادران سوری ما به شهادت رسیدهاند. دامنه جنایت مدتی است به خواهران و برادران فلسطینیمان در سوریه گسترش یافته و شمار زیادی از آنان به شهادت رسیدهاند.
این رود خون، پیام خروشانی از سوی خلقهای خاورمیانه است که زمان دیکتاتورها به سر آمده است.
امروز از یک سو فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، با انواع کمکهای تسلیحاتی، اطلاعاتی، مالی و لجستیکی برای حفظ حکومت اسد تلاش میکند، از سوی دیگر صاحبان قدرت از شرق تا غرب عالم، یا به خیانت و جفاکاری با مردم سوریه مشغولند یا جانب سکوت و بیعملی در پیش گرفتهاند.
با این همه، این ملت سوریه و ارتش آزاد قهرمان سوریه است که نبرد را به سوی آزادی پیش میبرند و آنها هستند که سرنوشت پیروزی را میسازند.
از جانب مردم و مقاومت ایران به همه آنها و به شهیدان سرفرازشان درود میفرستیم.
بسمالله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَام كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون
رمضان ماه تقوا و آزادی و ماه عبادتی است که مقصد شورانگیز آن کرامت بنینوع انسان است.
پیامبر ما، محمد (ص) هنگامی که برانگیخته شد، پیامش ساده و کوتاه بود: قولوا لااله الاالله تُفلحوا: بگو نیست خدایی جز او تا رستگار و آزاد شوید.
این پیامی است که امروز نیز همه را فرا میخواند: بگو دیکتاتورها سرنگون میشوند، بگو فاشیسم ولایت فقیه شکست میخورد و بگو مظاهر ستم و بندگی فرو میریزند تا رستگار شوید.
چنین است که ما در صلای اذان در هر سحر و افطار رمضان، و در کلمات لااله الاالله و الله اکبر، بشارت آزادی را میشنویم. بشارت نفی همه بتها و مظاهر اسارت و بندگی، بشارت واژگونی حکومت ولایت فقیه و بشارت یک جامعه آزاد و بسامان و عادلانه
حضار محترم!
سی و سه سال پیش، مردم ایران برای آزادی قیام کردند؛ ولی با استبداد زیرپرده دین روبه روشدند…
در آن سالها، خیلی از برادران وخواهران عرب ما، مخصوصا در فلسطین عزیز، چشم به انقلاب ایران دوخته بودند؛ ولی همه با خیانت آخوندها روبه روشدند.
خمینی شروع به سرکوب آزادیها کرد، بهار آزادی ایران را به خون کشید و هراقدام سرکوبگرانه را به نام اسلام انجام می داد. سوء استفاده از اسلام برای سرکوب و دیکتاتوری، بدترین خیانت خمینی بود.
مردم ایران هزار هزار در زندانها و میدانهای جنگ قربانی جنایات رژیم شدند؛ ولی جنایت و خیانت بزرگتر خمینی و آخوندها این بود که تمامی این جنایات را به نام اسلام انجام داد و با کردار و گفتارش، این دین حنیف را به صورت ابزار سهمگینترین دیکتاتوری و آزادی کشی معرفی کرد.
حالا از جهان اسلام و عرب تا ایران، همه در جستجوی آزادی هستند. خلقها آزادی میخواهند و دیکتاتوری را نفی میکنند.
وهمه میپرسند که اسلام در مورد آزادی چه میگوید؟ آیا اسلام موتور محرک آزادی است یا مانعی در مقابل آن؟
عملکرد خمینی و جانشینانش و بنیادگرایانی که پس از خمینی در بسیاری از نقاط جهان اسلام، قدرت یافتهاند. چه ربطی به اسلام دارد؟
من میخواهم از تجربه خودمان درایران بگویم: از رویارویی مجاهدین مسلمان ایرانی با رژیمی که خودش را اسلامی مینامد…
هر قدر که زمان گذشته، این رویارویی تشدید شده و حالا سی وسه سال گذشته و باز هم نیروی اصلی مخالف این رژیم، مجاهدین مسلمان هستند، همین مجاهدان اشرف ولیبرتی…
راستی این مجاهدین مسلمان ایرانی، درمورد اسلام چه میگویند؟ و از همان ابتدا، در مقابل خمینی حرفشان چه بود؟
من اگر بخواهم خلاصه کنم، میگویم: دریک کلام دعوا برسر آزادی بود و حالا هم دعوا برسر آزادی است.
این را مسعود رجوی در اولین وآخرین ملاقاتی که باخمینی داشت، به او گفت و درهمان ملاقات، از قرآن و از نامه علی علیه السلام به مالک اشتر، برای خمینی دلیل آورد و خمینی هم ناگزیر شد که بگوید اسلام به آزادی عنایت دارد و همین را روزنامههای ایران تیتر خبرهای خود کردند…
اتفاقاً خمینی و حاکمیت ملاها از آن نظر مجاهدین را دشمنترین دشمنانِ خود میداند که بهطور آشتیناپذیری مدافع آزادی هستند.
مجاهدین از روز اول حضرت علی را اینچنین شناختند. علی علیه السلام کسی است که به مالک اشتر نوشت :
أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَتَ لِلرَّعِيَّه وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَان إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّین/ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْق: قلب خودت را برای مردم بگشا و به آنها محبت کن و مبادا با آنها درنده خویی کنی؛ چون مردم یا برادران تو دردین هستند، یا نظایر تو درخلقت و بشریت…
اما خمینی حرفش این بود که برای حفظ نظامش تحت نام اسلام، سرکوب مخالفان و تبعیض و حتی دروغ وفریب، مباح و بلکه واجب است.
و مسعود رجوی هم جرمی نداشت جز اینکه دیکتاتوری دینی که خمینی تحت عنوان ولایت فقیه آورده بود را رد میکرد و با صدای بلند آنرا علیه اسلام و تعالیم رهایی بخش آن معرفی میکرد.
مسعود حاضر نشد که دعوت خمینی را برای جایگزین کردن حاکمیت مردم و رای مردم با ولایت سفیانی خمینی بپذیرد ومیگفت: مرزبندی و صف بندی و تبعیض بین اسلامی و غیراسلامی در امور کشور درست نیست.
در یک کلام، حرف مجاهدین با خمینی این بود که حاکمیت، از آن مردم است و نه از آن آخوند. آزادی احزاب و آزادی بیان کسانی که اندیشه دیگری دارند، حق است و اسلام حافظ این حق است.
خمینی صریحا میگفت: اگر من بهعنوان ولی فقیه چیزی بگویم وهمه مردم چیز دیگری بگویند، حرف من مهم است… ودیگران مهم نیستند.
ولی حضرت علی هنگامی حکومت را قبول کرد که توده مردم به سوی او هجوم آوردند و به اجماع از او خواستند زمام حکومت را در دست بگیرد. حضرت علی صریحا میگفت که درغیراین صورت حکومت برای من ارزش ندارد.
یک سال بعد از انقلاب ایران، وقتی که بحث بر سرقانون اساسی بود، مثل همین الان که بحث قانون اساسی درهمه کشورهای بهارعربی مطرح است، ما به قانون اساسی ولایت فقیه که حاکمیت را از مردم سلب میکرد، رای ندادیم؛ زیرا ولایت فقیه قبل ازهرچیز، رودرروی اسلام محمدی و خلاف سنت پیامبر است.
چرا؟ زیرا حق رای مردم را پایمال میکند.
رای مردم و شور و مشورت مردم را تحت نام اسلام نمیتوان از میان برداشت. ولی خمینی پایه کارش را تحت نام اسلام براساس ولایت فقیه و دیکتاتوری دینی گذاشت.
او درسال ۶۶ درنامهیی به خامنهای نوشت که برای پیشبرد حرف حکومت و حفظ حکومت ولایت فقیه، حتی تعطیل کردن نماز و حج هم مجاز است.
این گفته صریح خمینی در کتابهای سخنرانی او ثبت شده است که گفت برای حفظ اسلام، یعنی قدرت خودش، دروغ گفتن واجب است، شرب خمر واجب است، جاسوسی واجب است. و اینچنین بزرگترین خیانت به اسلام را مرتکب شد.
خواهران و برادران گرامی!
دین ما، دین پیامبری است که خدا درباره او گفته است که برای باز کردنِ زنجیر از دست و پای مردم آمده است: وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَيْهِمْ.
باز کردن زنجیر از دست و پای مردم، یعنی آزادی از جبر و تحمیل، یعنی آزادی از اختناق، یعنی آزادی از هرگونه ستم و بهرهکشی. در حقیقت، مهمترین وجه تمایز اسلام حقیقی با تلقی بنیادگرایانه از اسلام، همین است.
یک طرف، اسلام مدافع ستم و تجاوز و استثمار؛ یک طرف، اسلام مخالف بهره کشی و استبداد.
آری، اسلام دین آزادی است. خدای ما خدای آزادی است.
در انسانشناسی توحیدی، آدمی با آگاهی و آزادی شناخته میشود. انسان موجودی است مختار و از حق آزادی و انتخاب برخوردار است.
قرآن تأکید دارد که این خود انسان است که میتواند راه خود را انتخاب کند: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا. انسان از قدرت تشخیص دادن خیر و شر برخوردار است:«فَألهَما فُجورَها وَ تقویها». و این خود انسان است که میتواند سرنوشت خودش را تغییر دهد: إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ.
آزادی گوهر و پیام اسلام است. پس آنچه بر اساس آزادی نیست و آنچه مبتنی بر جهل و اجبار و تحمیل است، اسلام نیست.
ما میگوییم اعتقاد و عمل به اسلام باید براساس اختیار و انتخاب و آگاهی و آزادی باشد، نه براساس اجبار. هیچ دینی نمی تواند اجباری باشد؛ زیرا به قلب و اعتقاد مردم مربوط است.
هر کس آزاد است که مذهب خود را خودش انتخاب کند. به سوره بقره مراجعه میکنیم: لا اِکراه فی الدین: هیچ اکراه و اجباری در دین روا نیست.
به سوره یونس مراجعه میکنیم: و اگر پروردگارت میخواست تمامی اهل زمین ایمان میآوردند، پس آیا تو (ای پیامبر) مردم را به اکراه وادار میکنی که مؤمن شوند؟
به سوره هود مراجعه میکنیم: نوح به قومش گفت: پس آیا میتوانم در حالی که شما (حجت خدا) را ناخوشمیدارید، شما را به آن ملزم کنم؟
بله، توحید و اسلام با آزادی انسان و حق رای مردم عجین و قرین است. هر چیز که مخالف اختیار و آزادی انسان باشد، از نظر اسلام اعتباری ندارد. نه دین اجباری، نه عبادت اجباری، نه حجاب اجباری.
پس به ما بگویید در کجای قرآن آمده است که هر کس دینی را نپذیرفت، باید مجازات شود؟ حال آن که اسلام دین تساهل و تسامح است.
قرآن کریم میگوید میان پیامبران ما تفاوتی نیست. از این رو، ما مسیح را نیز پیامبر خود میدانیم و راه موسی را از محمد جدا نمیکنیم.
اسلام حقیقی مدافع رأی مردم است و این رأی مردم است که اساس مشروعیت سیاسی است. قرآن حتی به پیامبر خدا میگوید: وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْر فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّه.
وخدا درمورد مؤمنان هم میگوید: وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَوه وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ. یعنی قرآن شورا و رای مردم را در ردیف نماز قرارمیدهد.
اسلام همچنین مدافع آزادی بیان و از جمله ابراز مخالفت و انتقاد نسبت به حاکمان است، نه منع کننده آن.
پیشوایان اسلامی حتی با دهریون وکسانی که اعتقادی به خدا نداشتند، مباحثه میکردند و حق بیان آنها را محترم میدانستند
به سوره زمر مراجعه میکنیم: وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّه لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْل فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّه وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَاب: بشارت از آن کسانی است که از طاغوت و دیکتاتوری دوری میکنند و همه سخنها را میشنوند و بهترین را برمیگزینند؛ از روی خرد و اندیشه.
در عهدنامه مالکاشتر، حضرت علی درباره آزادی انتقاد میگوید: «باید که نزد تو برگزیدهترین وزیران، کسی باشد که بیشتر به تو سخن تلخ حق بگوید و کمتر تو را در گفتار و کردارت بستاید؛ که خدا برای دوستانش نمیپسندد…
… پارهیی از وقت خود را به نیازمندان اختصاص بده تا در یک مجلس عمومی حاضر شوند. با آنان فروتنی در پیش بگیر و لشگریان و دربانان و نگهبانان را از آن بازدار که از سخن گفتن بیترس و نگرانی آنها جلوگیری کنند.…
من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمود هرگز امتی پاک و آراسته نگردد مگر آنکه در آن، مردم ناتوان قادر شوند بیلکنت و بدون ترس و نگرانی، حق خود از قدرتمندان بگیرند».
بله، تمام مسأله همین است: بگذارید مردم بدون ترس و نگرانی سخن بگویند، بگذارید سرکوب شدگان آنچه را در دل دارند، بیان کنند و بگذارید محرومان و به بند کشیده شدگان حرف بزنند.
حضار محترم!
اسلامی که مایه پایداری جنبش ما در برابر شقیترین دیکتاتوری جهان امروز است، مبتنی بر آزادی است. از این رو، در تاریخ معاصر ایران، دو اسلام متضاد و دو اسلام متخاصم در برابر هم صفآرایی کردهاند:
یک طرف اسلام ریایی، اسلام ارتجاعی، اسلام مدافع ستم و استبداد و بهرهکشی، و طرف دیگر اسلام راستی و یگانگی، اسلام رحمت و رهایی و اسلامی که پیام آن آزادی است.
در مقابل اصل ارتجاعی ولایت فقیه، ما از اسلام دمکراتیک دفاع کردهایم که در آن حق حاکمیت مردم، بالاترین حقی است که برای مردم بهرسمیت میشناسد.
در مقابل جنگ طلبی و صدور تروریسم و ارتجاع تحت نام اسلام، ما از اسلامی پیروی کردهایم که قبل از هر چیز مبشر صلح و دوستی و برادری بین ملتهاست.
در مقابل زن ستیزی آخوندها، ما از اسلامی دفاع کردهایم که برابری زن و مرد را رسالت خود میداند. اسلامی که متکی به برابری و رهایی زن است. هزار زن پیشتاز اشرفی امروز از برجستهترین مظاهر این اعتقادند.
در مقابل تبعیض و ستم دینی، ما به دفاع از اصل آزادی مذهب برخاستهایم. ۲۷ سال پیش از این، شورای ملی مقاومت ایران طرح جدایی دین و دولت را ارائه کرده است.
و در مقابل شریعت آخوندی که همه چیز را بر اجرای احکام و مقررات ۱۴۰۰ سال پیش بنا کرده است، ما به دینامیزم قرآن و اسلام معتقدیم. آیات قرآن، دگمهای لایتغیر برای زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم را رد میکند و به جای آن، بهعنوان یک متد برای فهم و پیاده کردن قرآن، باب اجتهاد یعنی پیاده کردن اصول و محکمات قرآنی مبتنی بر شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی زمان را در خود قرآن مطرح میکند و تا آن جا جلو میرود که به روشنی میگوید که برخی از آیات قرآنی حتی در زمان خود پیامبر، برخی دیگر را که در شرایط متفاوتی نازل شده بودند، نسخ میکنند. از هر نظر که بنگریم دو اسلام سراپا متفاوت، رودرروی همند.
حرمت اسلام و پیام رحمت اسلام، احترام به حقوق بشراست، پیام عفو و گشایش است و نهایت احترام برای آزادیهای فردی واجتماعی است.
بههمین دلیل، من بارها این را تصریح کردم وبازهم تکرارمیکنم که: هدف این جنبش، به دست گرفتن قدرت به هر قیمت نبوده و نیست؛ هدف ما تضمین آزادی و دموکراسی به هر قیمت است و همچنان که بارها گفتهایم همین که بر سر مزار شهیدانمان در خاوران باشیم، برای ما کافی است.
آرمان ما آرمان آزادی، برابری و حق رأی مردم است و هدف ما یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت است که در آن همه ادیان و مذاهب، از حق مساوی برخوردار باشند و برنامه ما در این سه کلمه خلاصه میشود: آزادی، دموکراسی و برابری.
حضار محترم!
مدافعان اسلام محمدی، امروز در اشرف و لیبرتی در برابر بدترین دشمنان اسلام و قرآن پایداری میکنند. آنها به پاخاستگان و پایداری کنندگان و پیشتازان نبرد برای آزادیاند؛ کسانی که به عهد خود با خدای خود وفا میکنند: اَلَّذینَ يُوفونَ بِعهدِالله.
و کسانیکه گفتند پروردگار ما خداست و پایداری کردند : اَلَّذینَ قالوا ربُناالله/ ثُمَّ اسْتَقاموا.
مجاهدان آزادی، اسلام را در عملشان اثبات و ارائه کردهاند: در صدق و یگانگی، در پاکی مناسبات انسانیشان، در محترم شمردن آزادی و برابری زنان، در پیروی از اخلاق محمدی، در فروتنی و دوری از منیت و خودخواهی، در خوشرویی و بخشش و نیکی و پیوند و همدلی با همنوعانشان.
مجاهدان در اشرف و لیبرتی، اکنون بیش از سه سال و نیم است که بدستور رژیم ایران مورد تعرض و تهاجم و تحت یک محاصره ضد انسانی قرار دارند.
اصل موضوع، حضور مجاهدین در اشرف یا لیبرتی یا انتقال آنها به خارج از عراق نیست؛ دعوا بر سر وجود جنبش مقاومت سازمان یافته است که آخوندهای حاکم، آنرا تنها تهدید موجودیت خود میدانند و مذبوحانه تلاش میکنند آنرا نابود و یا زیر فشار وادار به تسلیم کنند.
نارضایتی و خشم عمومی در ایران به حد انفجار رسیده است. آخوندها میخواهند قبل از فوران نارضایتیها جنبش مقاومت را از میان بردارند.
دیکتاتوری سوریه محور اساسی جبهه رژیم در حال خرد شدن است. آنها میخواهند قبل از آن، مهمترین عامل هدایت کننده تغییر و دگرگونی در ایران را منهدم کنند.
زندان سازی از لیبرتی و جلوگیری از دسترسی مجاهدان آزادی به حداقل نیازهای انساندوستانه، تماماً به همین خاطر است.
دولت عراق بر اساس طرح و سفارش رژیم ولایت فقیه، لیبرتی را به یک زندان تبدیل کرده است. ما ماکزیمم انعطاف را نشان دادهایم.
ساکنان دامنه خواستهای خود را محدودتر و محدودتر کردهاند و برای حرکت ستون ششم، تنها خواستار تحقق هشت فقره الزامات انسانی شدهاند. برای همین هشت مورد هم راه کارهای عملی و تفاهم آمیز ارائه کردهایم که تماما با وسایل خود ساکنان و با هزینه خود آنها و در یک زمان بندی کوتاه دست یافتنی است. اما دولت عراق مخالفت میکند.
اگر براستی دولت عراق خواستار اخراج مجاهدین از اشرف و از عراق است، چرا نمیگذارد آنها این نیازمندی اولیه را در لیبرتی تامین کنند….؟ و حالا در روزهای اخیر با گستاخی تمام تهدید میکند که اگر سایر مجاهدان اشرف، خانه و کاشانهشان را بدون این حداقلها ترک نکنند، آنها را بهزور و غیر داوطلبانه، جابهجا خواهند کرد.
در این میان، ملل متحد و دولت آمریکا با ابراز رضایت از کیفیت و استانداردهای زندگی در لیبرتی، آب به آسیاب دولت عراق و سیاستهای سرکوبگرانهاش میریزند.
نماینده ویژه دبیرکل با مواضع جانبدارانه در ماههای اخیر، بهویژه در اجلاس اخیر شورای امنیت، دولت عراق را گستاختر کرده است و در هر آسیبی که از این پس به مجاهدان برسد و هر خونی که خدای ناکرده از آنان به زمین ریخته شود، مستقیما مسؤل است.
اگر نماینده ویژه راست میگوید که استانداردهای انسانی در لیبرتی موجود است، چرا از دولت عراق نمیخواهد درب لیبرتی را بهروی پارلمانترها و وکلا و حتی افسران آمریکایی که سالها در عراق و اشرف خدمت کردهاند، باز کنند؟
بگذارید این را هم خاطرنشان کنم که دولت آمریکا، همچنانکه نمایندگان کنگره و سنای این کشور بارها و بهویژه در هفته اخیر، اعلام کردهاند، در چارچوب کنوانسیون چهارم ژنو و موافقتنامهیی که با تک تک مجاهدان امضا کرده است، مسئول تمام عیار حفاظت از آنهاست. اگر ایالات متحده، به تعهدات خود در قبال مجاهدان اشرف پایبند بود، نه اجازه میداد دو بار قتل عام صورت بگیرد و نه دولت عراق در اعمال محدودیت ضدانسانی علیه آنان، دست باز پیدا میکرد.
این را هم باید یادآوری کنم که از آنجایی که از آغاز جابهجایی، هر گروه از مجاهدان اشرف، به خواست من، بر اساس قولهای صریح و مکتوب دولت آمریکا جابهجایی از اشرف به لیبرتی را پذیرفتند، مسئولیت آمریکا در قبال این وضعیت، به مراتب بیشتر است.
از همین رو، وزارت خارجه آمریکا را به قیام به این مسئولیت فرا میخوانم و هشدار میدهم که اگر دولت عراق بار دیگر دست به جنایت علیه بشریت بزند، دولت آمریکا باید پاسخگو باشد.
و سرانجام همه مسلمانان را به یاری خواهران و برادرانشان در اشرف و لیبرتی فرا میخوانم. این یک وظیفه مبرم اسلامی است؛ نه فقط برای یاری رساندن به فرزندان ملت ایران، بلکه در دفاع از مدافعان اسلام حقیقی در برابر بدترین دشمنان اسلام و حضرت محمد(ص) که آخوندهای حاکم برایران هستند.
مجاهدان آزادی با دشمنانی مواجهند که بیرحمی، دنائت و دروغ را با انواع سلاحها و وسائل سرکوبگرانه به کار گرفتهاند. اما اشرفیها سلاحی دارند که دشمنانشان ندارند. و آن ایمان به آزادی است.
و این، سلاح و هدفی است که بر همه دسیسهها و سرکوبها چیره میشود. این مشیت خداست. این حکم تاریخ است و این منطق تکامل است. آزادی، این فروغ خدایی، پیروز میشود و استبداد ولایت فقیه، فرو خواهد ریخت.
از خدای بزرگ نصرت و یاری به مردم و مقاومت ایران را مسألت میکنم.
خدایا خلقهای ستمزده و سرکوب شده این منطقه را به آزادی و رهایی برسان!
خدایا ملت قهرمان سوریه را در این نبرد سرنوشتساز یاری کن!
و فتح نهایی انقلاب سوریه و آزادی دمشق و سراسر این کشور به خون نشسته را نزدیک و نزدیکتر کن!
از همه شما متشکرم.
- برچسبها:بنیادگرایی, خاورمیانه