تو در شام ما مشعل مایی
سخنرانی در مراسم بزرگداشت ۴خرداد سالروز شهادت بنیانگذاران مجاهدین
امروز ۴ خرداد است. روزی که شاه، بنیانگذاران پاکباخته مجاهدین و دو تن از اعضای قهرمان مرکزیت سازمان را تیرباران کرد و همین خونها بود که بهقول پدر طالقانی راه سرنگونی دیکتاتوری شاه را گشود.
به آن ستارگان روشنیبخش آسمان انقلاب ایران، شهیدان والا مقام؛ محمد حنیفنژاد، سعید محسن، اصغر بدیعزادگان، رسول مشکینفام و محمود عسکریزاده هزاران درود.
مجاهد غبار از رخ دین زدود
قبل از هر چیز، وصف بنیانگذاران مجاهدین را باید از مسعود بشنویم که جایگاه تاریخی و آرمانی آنها و بهخصوص حنیف شهید یا بهقول او «مربی و مرشد همه مجاهدان» را به ما شناساند. در سرود زیبای چهارخرداد میخوانیم: تو در شام ما مشعل مایی تو امید تاریخ فردایی.
این توصیف و بیان نیازمندی جوانان و نیروهای مبارز و انقلابی است که در حنیفنژاد و کار بزرگ او مشعل امید و مبارزه را در تاریکی زمانه دیدند.
حنیفنژاد یک امید واقعی خلق کرد. او برای اولین بار مبارزه حرفهیی را بهمثابه امری علمی و سازمانیافته بر اساس اسلام انقلابی بنا گذاشت. یک جنبش سازمانیافته در جامعه ایران برپا کرد و با کنار زدن مرزبندیهای ارتجاعی و انحرافی، مرز کیفی استثمارکننده و استثمارشونده را برجسته کرد.
هر کدام از اینها حقیقتاً یک انقلاب بزرگ در دنیای مبارزه بود و از بابت تکامل مبارزه با استبداد و ستم، حنیف دین بزرگی به گردن مردم ایران دارد. کار بزرگ او این است که «غبار از رخ دین زدود». به این معنا که گوهر حقیقی اسلام را کشف کرد که نافی بهرهکشی است و گفت که این ایدئولوژی در میدان مبارزه با طبقات و رژیمهای حامی استبداد و ستم بهدست میآید.
یادش بهخیر زندهیاد دکتر هزارخانی، با بیان همین جمله که مجاهد غبار از رخ دین زدود، میگفت مجاهدین، ذهن جامعه ایران را از قرون وسطی کندند و به دوران حاضر منتقل کردند.
نیرویی از درون جامعه ایران برای آزادی مردم ایران
در انقلاب ۵۷ با سرنگونی شاه، خمینی پس از سرقت رهبری انقلاب، دوباره همان بساط استبداد و شکنجه و کشتار را بهراه انداخت و تکمیل کرد. بهقول مسعود، ولیعهد واقعی شاه، خمینی بود. اما در این میان، کاری که سازمان مجاهدین و پیشاپیش همه، حنیف کبیر کرد، این بود که شالوده یک آنتیتز و یک آلترناتیو ترقیخواه و دمکراتیک را پیریزی کرد که بعداً مسعود آن را از قوه بهفعل درآورد و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش را تأسیس کرد. یعنی نیرویی از درون جامعه ایران برای آزادی بهپاخاست.
این از نتایج و پیامدهای راهی است که حنیف در تاریخ ایران باز کرد. و ماندگاری و شکوفایی این مسیر، پیروزی اوست.
در کوران ضربات ساواک، حنیف در پیامی برای مجاهدین نوشت: «برادران روزگاری بود که گروه شما را که ما بنیاد گذاشتیم، هیچ نداشت و فیالواقع هیچ، اما به تدریج بر امکانات و قدرت ما افزوده شد، افراد جدیدی بهما پیوستند، پس بدانید که پیروزی از آن ماست».
سعید محسن در دفاعیات خود گفت: «ما قیام کردهایم تا جهانی بسازیم تا هرگونه بهرهکشی انسان از انسان را نابود سازد … ما نبردی سهمگین در پیش رو داریم. نبردی دراز مدت و افتخار میکنیم که با نثار جان بیارزشمان سربازی ساده باشیم که سهمی بس کوچک از این وظیفه مهم را بهعهده گرفتهایم و با خون ناچیزمان جوانه انقلاب را بارور ساختهایم. موفقیت و پیروزی از آن ماست».
اصغر بدیعزادگان، مبارزه کردن و از خودگذشتن را معیار سنجش و ارزشگذاری هر انسانی دانسته است. بهقول او «ارزش هرکس در مبارزه، به اندازه مایهیی است که در این راه میگذارد» و در دوران ما، مسعود با پرچمداری این مسیر بعد از بنیانگذاران، با رهبری یک مبارزه رهاییبخش در پنج دهه گذشته، به همان ایمان و اعتقادی که سنگ بنای پایهگذاری سازمان بوده، جامه عمل پوشانده است.
بهخصوص این اعتقاد که وقتی در ظاهر هیچ نشانه یا کورسویی از پیروزی هم وجود ندارد، میتوان با قیمت دادن مستمر، راه رسیدن بهآن را کشف کرد و بهآن دست یافت.
راستی مگر در همین سالهای اخیر مجاهدین بهمدت ده سال جانانه و قهرمانانه در اشرف پایداری نکردند؛ در حالی که در محاصره دو دیکتاتوری وحشی بودند؟ مگر بهمدت ۴ سال در قتلگاه لیبرتی ایستادگی نکردند در حالی که مطابق آنچه رژیم تدارک دیده بود، جز انهدام جمعی بر اثر موشکبارانهای سنگین سرنوشتی نداشتند؟
در ظاهر چشمانداز یا امکان یا راهی برای آنها وجود نداشت. اما آنها تحت راهبری مسعود رجوی با همان روحیه و ایمان روز بنیانگذاری مجاهدین، راه قیمت دادن و پایداری در پیش گرفتند و پیروز شدند.
این درس انقلاب و رهایی است، درس ایستادگی و مقاومت است که مجاهدین از مسعود آموختهاند.
سخنان مسعود رجوی را در فردای شهادت اشرف و موسی بهیاد بیاوریم که گفت: مقدم بر هرچیز، مبارزه ما صرفاً انجام وظیفه تاریخی، انقلابی، ایدئولوژیک و تشکیلاتی بود که فقط ازمجاهدین بر میآمد».
نقش ویژه و تعیینکننده مسعود در نیم قرن گذشته همین است که با پرداخت بهای بسیار، از میراث حنیف حفاظت و حراست کرده و آن را در کشاکش نبردها و ابتلائات غنا بخشیده است. بدون حراست از این راه و رسم، بدون آن چه مسعود برای تکامل بخشیدن به آن انجام داد، بیتردید امروز از آن یا اثری نبود یا هر چه بود استحاله ارتجاعی و اپورتونیستی آن توسط ایادی همین رژیم یا تاجران سیاسی و فرصت طلبان حرفهیی بود.
۵۰ سال پیش خبر اعدام حنیف و یارانش بسیاری قلبها را در مجاهدین و مردم حامیشان به حنجرهها رساند. حقیقتاً تلخ و طاقتفرسا بود. اما پس از آن، نام حنیفنژاد بخشی از وجدان و شرف مردم ایران شد. نماد ایمان و یقین گردید و الهامبخش همه مجاهدانی شد که بر سر موضع خود ایستادهاند و بهای خونین آن را بهتمام و کمال میپردازند. نخستینبار این حنیف کبیر بود که سنت مجاهدی و انقلابی سرموضع ایستادن را بنیان گذاشت. گزینههای ساواک شاه، یعنی دستبرداشتن از مقاومت مسلحانه یا پذیرش وابستگی به عراق برای خلاصی از اعدام را قاطعانه رد کرد.
او تیرباران شدن در میدان چیتگر را بر هرگونه دستکشیدن از مواضع خود ترجیح داد.
پیام حنیف پنجاه سال بعد از شهادت او
حالا نیم قرن پس از شهادت او، راستی کار حنیف چه نتایجی، و چه پیامهایی برای مجاهدین و برای نسل شورشی ایران دارد؟
پیام این است که این راه و رسم حقانیت دارد. همین عدد ۵۰ خودش بهاندازه کافی گویاست. هم استحکام و ریشهداری این جنبش و این اندیشه را بیان میکند، و هم بسیاری بشارتها برای آینده دارد. زیرا در مورد جنبشی به کار میرود که در بیعملی و انفعال نبوده، در حاشیه تحولات ایران، روزگار را سپری نکرده، بلکه همیشه در قلب کشاکشها بوده است. اندیشه مجاهدین و راه و رسمشان به این دلیل حقانیت دارد که قدرت تطبیق با تلاطمهای نابودکننده داشته است.
پیام حنیف کبیر، یک مبارزهجویی بیامان است.
حنیف کبیر با این نگرش، امکان رویش نسلی را در تاریخ ایران فراهم کرد که برخلاف جریان رایج زمانه خود، اهل خودنمایی، نان بهنرخ روز خوردن، جاهطلبی و منفعتجویی نبود. نسلی که با صدق و فدا تعریف شد و هویت پیدا کرد. همان نسلی که بعدها در زمان آخوندهای جنایتکار، هزار هزار در برابر شکنجه و اعدام ایستادگی کرد، به نام آزادی و به نام مسعود و آرمان او بر سر موضع ایستاد و بر هویت انقلابی خود پا فشرد و پایداری کرد.
نگاهی به ۵۰سال یا ۵۷سال گذشته بیندازیم که بهرغم ضربات بزرگ و کمرشکن مانند ضربه دستگیری تمام مرکزیت سازمان در سال ۵۰ و اعدام بنیانگذاران سازمان در سال ۵۱، مسعود و یارانش در زندان، چنان عهدی با محمدآقا بستند و چنان ارزش و جایگاه و قدر این خونهای پاک را دانستند و قسم خوردند که توانستند از عهده همه ابتلائات و آزمایشهای پنجاه سال بعدی برآیند.
و مسعود همین درس وفا به عهد و پیمان و سوگند به خون شهیدان را به مجاهدین آموخت که چگونه قدر خون پاکترین فرزندان مردم ایران را بدانند و دادخواه آنها باشند.
با چنین سرمایه عظیمی می توان همواره مجاهد و مبارز ماند و در جاده نبرد و تعهدات و پاسخ به آرمان رهایی مردم ایران پایداری کرد.
انقلاب در راه است
وضعیت امروز ایران، چه از نظر سیاسی و بینالمللی و چه از نظر اقتصادی و اجتماعی یک پیام دارد: این اوضاع قابل ادامه دادن نیست. از آخرین حادثه تلخ و جانگداز یعنی آوار شدن ساختمان ده طبقه ایادی رژیم بر سر عدهیی از مردم آبادان، تا شورش و عصیان مردم در برابر هیولای گرانی.
این فلاکت گسترده در همه جا یک پیام دارد: انقلاب در راه است.
خامنهای و رژیماش از فردای قیام بزرگ آبان انواع طرحها و تمهیدها را برای تقویت نیروی سرکوب و کشتار بهکار بستهاند؛ از افزایش سازمانهای اطلاعاتی تا تجهیز هرچه بیشتر یگان ضدشورش، از گماردن سران سپاه در رأس وزارتخانهها و استانداریها تا افزایش اعدامها و دستگیریها. اما فایدهیی نبخشید.
شاخص سیاسی همه طرحها و کارهای خامنهای، روی کار آوردن آخوند رئیسی، قاتل مجاهدین و جلاد قتلعام سی هزار زندانی سیاسی است. اما هنوز یک سال نگذشته، این طرح هم بهگل نشست. هنوز یک سال نگذشته فریادهای مرگ بر رئیسی در کنار مرگ بر خامنهای، شعار محرومان و معترضان در خیابانها شده است.
نتیجه تحولات این دوره اثبات میکند که رژیم هیچ راهحلی ندارد. و هر راهی در پیش بگیرد موجودیت رژیم را بهخطر میاندازد. بنبست رژیم و استمرار نارضایتیها، و هم چنین کار و اثرگذاری مجاهدین وکانونهای شورشی با فعالیتهای ضداختناق، جامعه را در حالت عصیان و شورش حفظ میکنند آن را بهسوی تعرضات بنیانکن سوق میدهند.
در چنین شرایطی نقش ارگان رهبری جمعی قیام و فعالیتهای ضداختناق کانونهای شورشی، بیش از پیش، خطیر و اثرگذار است. بیشک میتوان و باید با تمام قوا پیش رفت. و شعار و عزم میتوان و باید را برای مردم ایران عینی، در دسترس و عملی کرد.
مجاهدین و پیامی که حنیف کبیر منادی و آغازگر آن است، نهتنها برحق و عادلانه است، بلکه از ظرفیت حل معضلات تاریخی ایران برخوردار است، توان پیروزی دارد. و میتواند این کشور سرکوبشده و فقرزده و آشفته را بهوضعیتی عادلانه و مردمی هدایت کند.
آن خونهای پرعظمتی که پنجاه سال پیش از رأس رهبری مجاهدین بر زمین ریخت، نهال آزادی را آبیاری کرده است. و بیتردید سراسر ایران نیز گلستان آزادی و عدالت خواهد شد.
درود بر بنیانگذاران کبیر مجاهدین
سلام بر آزادی
درود بر همه شما.
- برچسبها:ایران, سازمان مجاهدین, سرنگونی, مجاهدين, مسعود رجوی