اجلاس پارلمانی در مقر پارلمان اروپا ـ بروکسل
اعضای محترم پارلمان اروپا!
دوستان عزیز!
از حضور در خانه دمکراسی اروپا و از دیدار مجدد شما خوشوقتم.
هشت سال پیش در همین جا در همین خانه دمکراسی در اروپا گفتم: ما از غرب نه پول میخواهیم و نه سلاح، بلکه میخواهیم بین مردم و مقاومت از یک طرف و رژیم حاکم از طرف دیگر، بیطرف باشند.
گفتم ما و مردممان ظرفیتهای ضروری برای تغییر در ایران را داریم و اگر موانع خارجی و بهخصوص لیست تروریستی از سر راه مقاومت برداشته شود، راه حل سوم، یعنی تغییر توسط مردم و مقاومت ایران، محقق میشود.
این مبارزه که از مدتها پیش شروع شده بود، اما هشت سال دیگر ادامه یافت تا با رنج ملت ایران و از خودگذشتگی و تلاش فشرده و شبانهروزی اعضا و هوادران مقاومت و با حمایتهای بیشائبه زنان و مردانی چون شما ـ اعضای محترم پارلمان اروپا ـ در نقاط مختلف جهان توانستیم برچسب تروریستی را نهایتا در زادگاهش، یعنی در آمریکا. درهم بشکنیم.
و حالا من بازهم به خانه دمکراسی اروپا آمدهام تا بگویم: حال که پس از حذف برچسب در انگلیس و اتحادیه اروپا و فرانسه، این برچسب در آمریکا کنار زده شده است، بازهم حرف مردم و مقاومت ما این است که: ما از غرب نه پول میخواهیم نه سلاح؛ ما خواهان پایان قطعی سیاست مماشات با حُکام جنایتکار ایران و بهرسمیت شناختن مقاومت مردم ایران علیه فاشیسم دینی و برای دمکراسی هستیم؛ مقاومتی که علیه فاشیسم دینی است و برای آزادی و دمکراسی در ایران است. و این یک گام ضروری است.
این تنهاجواب ملاهای اتمی است، پاسخ تروریسم و بنیادگرایی و پاسخ رژیمی است که حامی و شریک اصلی بشار اسد و همچنین هدایت کننده قتلعامهای روزانه در سوریه است.
پیام من این است که با درس آموزی از گذشته، اجازه ندهید که دوباره آخوندها مانع اتخاذ یک سیاست صحیح و ضروری شوند و اجازه ندهید که آخوندها بازهم غرب را در مسیری که منافع استبداد مذهبی را تأمین میکند، نگهدارند.
دولتهای غرب چه بهخاطر جبران اشتباهات فاجعهبار خود علیه مردم ایران و چه بهخاطر صلح و امنیت جهانی، باید خواست مردم ایران برای تغییر رژیم دیکتاتوری مذهبی را محترم بشمارند؛ به خصوص که دیگر زمانی باقی نمانده است و متصور نیست که جامعه جهانی مجددا باز هم هشت سال فرصت داشته باشد.
تردیدی نیست که رژیم ولایت فقیه بهدست مردم و مقاومت ایران، بهطور قطع و یقین، به زیر کشیده خواهد شد.
اما سیاست اروپا و آمریکا میتواند این روند را بهتأخیر بیندازد یا تسریع کند.
حال اگر این روند به تأخیر بیفتد، جبران آن در قدمهای بعد، هم از مردم ایران و هم از صلح و امنیت جهان، بهای بیشتری خواهد گرفت. از این رو شناسایی مقاومتی که کلید تغییر در ایران را در دست دارد، بیش از هر زمان دیگر ضروری است؛ مقاومتی که برای آزادی مردم ایران و برای ایران آزاد فردا، خواهان حکومتی مبتنی بر رأی مردم و یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و صلح و دوستی با کشورهای منطقه و همچنین خواهان یک ایران غیر اتمی است.
دوستان عزیز!
درهم شکسته شدن نامگذاری مجاهدین در آمریکا بزرگترین شکست بینالمللی رژیم ولایت فقیه در سه دهه اخیر است و از نظر سیاسی توازن قوا را به زیان این رژیم ـ این رژیم دیکتاتوری ـ به هم زده است.
این دستاورد که تا همین اواخر از نظر بسیاری از کارشناسان نا ممکن بهنظر میرسید، محصول عوامل مهمی است که بدون شک راهگشای دستاوردهای بعدی این مقاومت نیز خواهد بود.
عامل مبنایی انسجام و توانمندی سازمان مجاهدین خلق ایران و حمایت بیدریغ مردم ایران در داخل و خارج کشور و همچنین پایداری مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی بود که ما را قادر میکرد در مقابل این بیعدالتی بزرگ از میدان به در نرویم و از حقوق جنبش و مردممان با تمام قوا دفاع کنیم.
این به ما فرصت داد که دو عامل دیگر را بکار بگیریم:
مهمترین عامل کارزار پیروزمند حقوقی مقاومت ایران بود؛ کارزاری که به احکام درخشان دادگاه استیناف واشنگتن در ژوئیه ۲۰۱۰ و ژوئن امسال منجر شد. وزارت خارجه البته اجرای حکم را بیش از ۸۰۰ روز به تأخیر انداخت. اما چنانکه در نامه ۲۸ سپتامبر خود به دادگاه تصریح کردهاست، سرانجام از حکم دادگاه اطاعت نمود.
در نامه وزارت خارجه گفته شده است: «در اول ژوئن ۲۰۱۲، حکم صادره این دادگاه در مورد پرونده فوق، دستور داد که «وزیر از تاریخ صدور حکم باید در کمتر از ۴ ماه درخواست سازمان مجاهدین خلق ایران برای ابطال نامگذاری این سازمان، بهعنوان یک سازمان تروریستی خارجی تحت قانون ضدتروریسم را رد کند یا آن را بپذیرد. ما بدین وسیله به دادگاه اعلام میکنیم که وزیر بعد از اطلاع ضروری به کنگره، نامگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران را باطل کرد که از امروز نافذ است».
عامل دیگر شکلگیری جبههیی رودرروی سیاست مماشات با ملاها بود؛ جبههیی متشکل از اکثریت اعضای کنگره آمریکا و شماری از سناتورهای سرشناس و برجستهترین سیاستمداران آمریکایی از هر دو حزب و همچنین از بالاترین مقامات چهار دولت گذشته آمریکا.
آنها گواهی دادند که برچسب تروریسم، تماما زاییده سیاست مماشات است و هیچ پایهای در واقعیت ندارد.
این جبهه زیر فشار وحشتناکی از سوی لابیهای رژیم ایران قرار داشت. آنها در دستگاه سیاست خارجی آمریکا ریشه عمیقی دارند. فشار آنها تا جایی پیش رفت که به تشکیل پروندههای قضایی برای بسیاری از آنها منجر شد، اما خوشبختانه آنها عقب نشینی نکردند.
این ائتلاف بزرگ دو حزبی و کم نظیر تاریخ آمریکا به شکایت سازمان مجاهدین پیوست و یک لایحه دفاعی بهنفع مجاهدین به دادگاه ارائه کرد.
البته این ادامه جبههیی بود که سالها پیش در اروپا از همینجا برخاسته بود و تحت رهبری دکتر ویدال کواداراس ۴۰۰۰ پارلمانتر در دو سوی آتلانتیک را در کمیته در جستجوی عدالت گرد آورد و تا کانادا و استرالیا و شمال آفریقا گسترش یافت.
مردم و مقاومت ایران نقش ستودنی نمایندگان والامقام پارلمان اروپا در این کارزار را پیوسته به یاد خواهند داشت.
حضار محترم!
با استفاده از حضور در پارلمان اروپا میخواهم اتحادیه اروپا و تمام دولتهای اروپا را به اتخاذ سیاست جدی در قبال ایران فرا بخوانم که در آن مماشات با دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران کنار گذاشته شده باشد.
اروپا البته از ژوییه گذشته، خرید نفت از رژیم ایران را، که ۱۸ درصد نفت صادراتی آنرا تشکیل میدهد، تحریم کرد. این یک قدم ضروری است، اما هنوز تمایل سیاسی غالب، متأسفانه کنار آمدن با فاشیسم دینی است.
ملاها از طریق عراق، یک پل هوایی برای رساندن سلاح و سایر پشتیبانیها به ماشین نسلکشی بشاراسد ایجاد کردهاند!
راستی چرا اروپا نسبت به آن ساکت است؟
ایفای نقش تماشاچی در قبال پیشرفت برنامه اتمی آخوندها، تا چه زمانی میخواهد توسط دولتهای اروپایی ادامه پیداکند؟
نگاه کنید به معاملات گسترده ملاها با کمپانیهای اروپایی: علیرغم تحریم، آنها کلیدیترین کالاهای صنعتی را از اروپا میخرند.
انفعال درباره برنامه موشکی خطرناک ملاها راستی تا کی ادامه مییابد؟ در حالیکه این موشکها بخش وسیعی از اروپا را در تیررس خود دارند.
و راستی چرا اروپا نسبت به حضور شبکه مأموران سرویسهای جاسوسی آخوندها در کشورهای اروپایی ساکتاست؟
و چرا فعالیت شرکتهای پوششی سپاه پاسداران در اروپا تحمل میشود؟ و هزار چرای دیگر….
اینها همه اجزای سیاست شوم استمالت است که عمر ملایان و رنج و شکنجه مردم ایران را طولانیتر میکند.
ما خواهان پایان دادن به این سیاست هستیم.
دوستان گرامی!
همه شما از موقعیت اعضای اپوزیسیون در اشرف و لیبرتی مطلعید.
تاریخچه پر رنج و خون این دهساله و بهویژه وقایعی که در سه سال اخیر گذشت، نشان میدهد که اگر مماشات کشورهای غربی نبود، چنین وقایع هولناکی قابل اجتناب بود.
چشم بستن بر دو رشته قتلعام در اشرف، چشم بستن بر تحمیل یک جابهجایی اجباری و سکوت نسبت به زندان سازی لیبرتی، که گروه کار بازداشتهای خودسرانه در ملل متحد نیز بر آن گواهی میدهد، نمونههایی از این سیاست است.
اکنون دولت عراق درصدد غارت داراییهای ساکنان اشرف است. از انتقال و فروش آنها به وسیله ساکنین و مجاهدان جلوگیری میکند. یک کمپانی انگلیسی اموال آنها را خریداری کرده است؛ اما به نمایندگان این کمپانی اجازه نمیدهد که به اشرف بروند تا این قرارداد را اجرا کنند.
ساکنان اشرف و لیبرتی، با هر معیاری پناهنده سیاسی محسوب میشوند. کمیساریای عالی پناهندگان، آنها را ”افراد مورد نگرانی” اعلام کرده است. آنها حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند
بنابراین؛ آمریکا و اتحادیه اروپا وظیفه دارند دولت عراق را وادار سازند هرگونه اعمال فشار علیه آنها را متوقف کند و مالکیتشان را بر اموالشان بهرسمیت بشناسد و اجازه بدهد اموال منقول و غیرمنقولشان را به فروش برسانند.
من از این جا اتحادیه اروپا را فرا میخوانم که از سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان بخواهد لیبرتی را بهعنوان یک کمپ پناهندگی اعلام کنند و اجازه ندهند با عنوان ”محل موقت ترانزیت” حقوق آنها را پایمال کنند.
و سرانجام اینکه لازم است اتحادیه اروپا نسبت به بازاسکان ساکنان لیبرتی یعنی مجاهدان مستقر در لیبرتی مسئولیت بپذیرد. بهخصوص که با لغو نامگذاری دیگر بهانهیی وجود ندارد.
خلاصه کنم:
در دوران جدیدی که با حذف لیستگذاری آغاز شده، اتخاذ یک سیاست تازه نسبت به ایران از جانب اتحادیه اروپا، یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
از اینرو مردم و مقاومت ایران از رهبران اتحادیه اروپا، بهویژه خانم اشتون، خواهان در پیشگرفتن سیاستی هستند که در آن اولا هرگونه مماشات و امتیاز دادن به فاشیسم دینی حاکم بر ایران متوقف شود.
ثانیا حقوق و امنیت و حفاظت مجاهدان اشرف و لیبرتی تأمین شود.
و ثالثا مقاومت مردم ایران بهرسمیت شناخته شود.
زیرا این تنها جواب برای دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است
از همه شما متشکرم.
- برچسبها:اروپا, اشرف, بنیادگرایی, پارلمان اروپا, خاورمیانه