سخنرانی در کنفرانس بینالمللی در پاریس
حضار محترم
تشکیل این اجلاس فرصت مغتنمی است تا سیاست صحیح نسبت به مهمترین بحران سیاسی جهان را مورد بحث قرار دهیم.
جستجوی یک سیاست صحیح در قبال مسأله ایران همواره موضوع مناقشات نظری و سیاسی بوده است.
برای مدتها، مدافعان سیاست استمالت نظرگاهی را تبلیغ میکردند که بر ثبات و قدرت رژیم و نادیدهگرفتن مقاومت مردم ایران مبتنی بود.
اما قیامهای سال ۸۸ این بحث را به کلی دگرگون کرد. زیرا این نظرگاه را اثبات کرد که رژیم حاکم در فاز پایانی است.
این قیامها مختصات واقعی ایران کنونی را نشان دادکه عبارتست از:
۱ـ ضعف بنیادی رژیم حاکم که زیر فشار بحرانها شقه شده است.
۲ ـ فقدان پایگاه اجتماعی ملایان،
۳ـ به میدان آمدن نسلی از جوانان شجاع که به چیزی جز آزادی و دمکراسی رضایت نمیدهند.
۴ـ استقبال وسیع جامعه ایران از شعار و خواست اصلی مقاومت سازمان یافته که همانا “تغییر تمامیت رژیم“ است.
در ماههای اخیر بهرغم سرکوبهای بیرحمانه ملایان قادر به از بینبردن پتانسیل قیامها و مهار گسستگي درونی خود نشدهاند.
بهطوریکه اعتراض سراسری دانشجویان در ۱۶آذر و برکناري ناگهاني وزیر خارجه و معاون رئیس جمهور رژیم در روزهای اخیر آنرا دوباره آشکار کرد.
حال با رژیمی که به فاز پایانی رسیده، چه باید کرد؟
ـ مسیر اول مذاکره و دادن امتیاز به آن است به این امید که از ساختن بمب اتمی دست بردارد.
ـ مسیر دوم یک قاطعیت واقعی است و همراهی با مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم.
سیاست تعامل آمریکا در دو سال اخیر متأسفانه در مسیر اول قرار داشته است.
این سیاست، با لطمات شدیدی به جنبش مردم ایران عملاً به سرپا نگهداشتن رژیم کمک کرده است.
البته چنانکه رهبر مقاومت، مسعود رجوی بارها گفته است:
«کاش مذاکره و معامله با این رژیم جواب میداشت، اما دست برداشتن از صدور ارتجاع و تروریسم و دست برداشتن از بمب اتمی، بهطور بلافصل در داخل ایران به کاهش سرکوب و به شکستن طلسم اختناق و ریختن مردم به خیابانها راه میبرد و رژیم را دچار فروپاشی میکند. اما فاشیسم ولایتفقیه نمیخواهد با عقبنشینی و تغییر رفتار، بقول خودش از ترس مرگ، خودکشی کند».
حال میخواهیم آثار مخرب سیاست تعامل را در چند زمینه مرور کنیم:
نخست در رابطه با قیامها
شاید شنیده باشید که در خیابانهای تهران بارها قیامکنندگان شعار میدادند “آقای اوباما با ملاها هستی یا با ما؟“
قیامها فرصت بزرگی بود که آمریکا آنرا از دست داد. زیرا بهجای قرار گرفتن در کنار مردم ایران بهسوی سران رژیم ایران، دست دراز کرد. بهطوریکه درست در کوران قیامها در مهر ۸۸پای میز مذاکره مستقیم با نمایندگان احمدینژاد نشست. در حالیکه میتوانست دولت منفور احمدینژاد را نامشروع اعلام کند.
موضوع دوم برنامه اتمی است
در اظهارات رسمی، سیاست تعامل آقایاوباما مخالف آن است که سلاح اتمی بهدست بنیادگرایان حاکم بر ایران بیفتد.
اما در عمل با مذاکرات بیهوده فرصت دستیابی رژیم به بمب را فراهم میکند.
بهطوری که ملایان با احساس ایمنی، علاوه بر ۳۲۰۰کیلوگرم اورانیوم ضعیف تولید اورانیوم ۲۰درصدی را هم شروع کردند.
امروز بسیاری تأیید میکنند که مذاکرات سال گذشته یکگام بهپس بود و مذاکرات امسال، دو گام به پس.
بنابراین باید گفته معروف وینستون چرچیل خطاب به چمبرلن را تکرار کرد که «شما بین جنگ و تسلیم خفت بار, ننگ و تسلیم را انتخاب کردید ولی متعاقبا جنگ را خواهید داشت».
سومین موضوع عراق است
پس از جنگ عراق آمریکا احزاب دستنشانده رژیم را عملاً در حاکمیت عراق شریک کرد.
جنبش مقاومت در آن سالها بیش از ۴هزار سند اطلاعات حساس درباره کارهای ملاها در عراق افشا کرد.
یک نمونه آن اسامی ۳۲هزار حقوق بگیر رژیم در عراق بود.آنها بهتدریج عراق را به اشغال پنهان خود درآوردند.
متأسفانه در آن سالها چشم و گوشها بهروی هشدارهای ما بسته بود.
حال آنکه در همان موقع معلوم بودکه این بمبهای ملایان است که باعث کشتارهای بیشتر در عراق میشود.
سیاست دولت جدید، خروج سربازان از عراق بوده است.
اما نباید همزمان با آن راه سلطه ملایان بر عراق باز شود.
اگر این سیاست، تغییر اساسی نکند به این معناست که عراق در سینی طلایی تقدیم ملاها خواهد شد.
و این آزمایش سهمگینی برای آمریکاست.
و اما چهارمین موضوع، مقاومت سازمانیافته مردم ایران است.
برای تعامل با ملایان، آمریکا، مقاومت ایران را قفل کرده و در نتیجه راه تغییر را بسته است.
راهحل صحیح مسأله ایران تغییر رژیم است.
یک تغییر دمکراتیک بهدست مردم و مقاومت ایران. این همان عنصر تعیینکننده معادله ایران است.
پس هر سیاستی که راه را بر مقاومت ایران ببندد مهمترین اهرم تغییر در ایران و مهمترین نقطه ضعف رژیم را نادیده گرفته است.
و این است قلب خطای سیاست تعامل.
این اشتباه را بهروشنی میتوان در قبال اشرف دید.
ایالات متحده، میدانست که دولت مالکی دستنشانده ملاهاست و این دولت سیاستش را با جنایت و ترور پیش میبرد.
با این حال مسئولیت امنیت اشرف را، به عراق منتقل کرد.
چنانکه حقوقدانان نشان دادهاند، این انتقال نقض قوانین بینالمللی است: یعنی: نقض کنوانسیون چهارم ژنو، نقض کنوانسیون منع شکنجه، نقض اصل نان رفولمان و نقض اصل حق حفاظت.
در اینجا من قصد ندارم موضوع اشرف را از نظر حقوقی بحث کنم.
بحث من، بر سر صدمهیی است که سیاست تعامل به کانون امید مردم ایران زده است.
ملایان وقتی میخواستند قیامها را مهار کنند اول به اشرف حمله کردند.
آنها رابطه وجود یک مقاومت با جوشش اعتراضهای جامعه را،
خوب کشف کردهاند.
هیچ طرفی هم بهاندازه آمریکا فشارهای رژیم، برای برچیدن اشرف را ندیده است. از جمله در سه دور مذاکرات رسمي وزارت خارجه با رژیم در بغداد.
حالا کار آنها به این جنگ رواني وحشیانه آنهم با نصب ۱۴۰بلندگو در اطراف اشرف رسیده است. و یا بیمارانی که حق برخورداري آزادانه از دارو و پزشک را ندارند.
راستی چرا ملاها از یک گروه محصور و بیسلاح آنهم در ۷۰کیلومتری مرز ایران میترسند؟
زیرا میدانند که کلید تغییر در آنجاست.
زیرا میدانند اشرف با هزار زن پیشتازش، الهامبخش برابری و آزادی برای زنان است. همان گونه که شما خانم تاوزند گفتید: «زنانی بهغایت قدرتمند و شجاع».
و حالا به بزرگترین خطای سیاست تعامل میرسیم که بهطور خاص در درج نام مجاهدین درلیست گروههاي تروریستي وزارت خارجه دیده میشود.
ما امروز نیازی به بحث درباره ماهیت این اتهام نداریم.
مرکز بحث ما تأثیر تعیینکننده این لیستگذاری است که بهمعنای از کارانداختن موتور تغییر در ایران است.
وقتی دینامیزم تغییر در ایران را قفل میکنید چگونه انتظار دارید؟ تحریمها بتواند اثر داشته باشد؟
وقتی که جنبشی را با انواع موانع مواجه میسازید دیگر چه مانعی در برابر یکهتازی رژیم حاکم باقی میماند؟
برای درک اهمیت این موضوع باید بطور خاص به نقش مجاهدین بعنوان آنتیتز رژیم بنیادگرا اشاره کنم.
خمینی و جانشینان او دیکتاتوری خود را بهنام اسلام برقرار کردهاند. البته اسلامی که در دست و پا بریدن، سنگسار، زن ستیزی، دروغ و فریب و صدور تروریسم خلاصه میشود.
در مقابل آنها مجاهدین یک درك بردبار و دمکراتیک از اسلام را ارائه کردهاند.
در برابر یک فاشیسم دینی تحت نام اسلام راه حل واقعی اسلام بردبار و دموکراتیک است.
این ویژگي فرهنگی و برخورداری از ریشههای عمیق در جامعه ایران از مجاهدین یک آنتیتز مؤثر در برابر ملایان ساخته است.
آنها نه تنها عامل شکست بنیادگرایی در داخل ایرانند بلکه مانع اساسی، در برابر پیشروی بنیادگرایی یعنی ملاها در منطقهاند.
حال وقتی مجاهدین در لیست قرار داده میشوند، در واقع تنها جنبش مسلمان سازمانیافته که قادر است پیشروی بنیادگرایی اسلامی را سد کند سرکوب میشود.
از همین منظر، نقش بینظیر اشرف نیز برجسته میشود.
چنانکه میلیونها عراقی در بیانیه خود توصیف کردهاند، مجاهدین با مشخصه ضدارتجاع وضدافراطیگری بهمثابه آلترناتیو و وزنه تعادل در مقابل رژیم ایران درکنار مردم عراق ایستادهاند.
در یککلام ضمن سهدهه گذشته، غرب و بهویژه ایالات متحده در سمت اشتباهی ایستاده که پیوسته امدادرسان آخوندها بوده است.
برای کنارآمدن با میانهروهایی که هرگز در این رژیم یافت نشدند، بهکرات به ملاها امتیاز داد،
به جنبشی که نیروی تغییر در ایران است برچسب تروریزم زد،
در عراقی که کانون طمعورزی رژیم است در و دروازه را بهروی آخوندها باز کرد،
اشرف را که سمبل آزادیخواهي ایرانیان و سدی در برابر بنیادگرایی است در معرض حمله و توطئه قرار داد،
و با مذاکرات و مماشات ملاها را به بمب اتمی نزدیک کرد.
هدف من از یادآوری این اشتباهات هولناک این است که میخواهم رنج و شکنجی که مردم کشورم میکشند، پایان یابد. و دنیا از یک بنبست خارج شود.
هدف من از مبارزه با این نامگذاري بیاعتبار و دفاع از اشرف آزادی مردم ایران است.
آنچه یک روز توماس جفرسون گفت که «در بخشی از جهان زودتر و در بخشی از جهان دیرتر سرایت میکند»، حالا باید به ایران سرایت کندکه مردمش تشنه آزادی و دمکراسیاند.
اجازه بدهید بحث را با تأکید بر چند نکته به پایان ببرم:
ـ اول اینکه تحریمها باید، به تحریم خرید نفت بالغ شود و این ضروری است اما این تحریم، زمانی کارساز میشود که با اهرم مقاومت مردم ایران همراه شود.
وانگهی ضروری است پرونده حقوقبشر ایران به شورای امنیت ارجاع داده شود.
ـ دوم، راهحل مسأله ایران تغییر دمکراتیک بهدست مردم و مقاومت ایران است.
ـ بنابراین ضروری است که آمریکا به موانعی که بر سر راه تغییر بوجود آورده و مشخصاً به نامگذاري تروریستي مجاهدین خاتمه دهد.
ـ سوم، مهمترین وجه سیاست مماشات در دو سال اخیر، نقض تعهد آمریکا نسبت به حفاظت اشرف است.
ـ حفاظت از ساکنان اشرف توسط نیروهای آمریکا باید از سر گرفته شود و ملل متحد مانیتورینگ دائمی درآنجا، برقرار سازد.
ـ چهارم، بهعنوان مقاومتی که آنتیتز بنیادگرایی اسلامی است اعلام میکنم که ما خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت
یک نظام کثرتگرا بر اساس برابری زن و مرد و مشارکت فعال و برابر زنان در رهبري سیاسي جامعه و احترام به حقوقبشر هستیم که در آن از مجازاتهای قرونوسطایی و قوانین شریعت ملایان اثری نباشد.
ما خواهان یک ایران غیراتمی هستیم که با همه کشورهای جهان، روابط دوستانه داشته باشد.
چشماندازی که در آن صلح و امنیت جهان تضمین پیدا میکند و جهان از چالشهای هولناک و چه بسا از جنگ جهانی سوم در امان میماند.
دوستان عزیز!
در آستانه سالروز میلاد عیسیبنمریم قرار داریم. پیامبری که گفت آمدهام تا سرکوبشدگان را آزاد کنم.
با تبریک به معتقدان و پیروان او همگان را بهیاری مردم ایران و بهیاری اشرف فرا میخوانم.
از همه شما متشکرم و مشتاق شنیدن نظرات شما هستم.
- برچسبها:اروپا, اشرف, بمب اتمی, بنیادگرایی, حقوق بشر, حکومت ولایت فقیه, نقض حقوق بشر