در مقابل ایران تنها قاطعیت میتواند جلوی جنگ را بگیرد
از مریم رجوی
لوموند ـ با تصمیم به انتقال پرونده هستهیی حکومت مذهبی ایران به شورای امنیت، جهان در مقابل حکومتی خارج از نرم، گامی کیفی برداشته است. اما راه درازی تا اتخاذ یک سیاست درست و مؤثر باقی است.
ما به پایان ۱۶ سال سیاست مماشات دول غربی در قبال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و سه سال مذاکرات فشرده ولی بیفایده با تروئیکای اروپایی رسید ایم. این سیاست منجر به خریدن زمان و امکانات برای ولیفقیه ملاها، علی خامنهای گردید و به او فرصت داد تا یک انتخاب استراتژیک بکند: فاشیستیترین باند را بر سر کار بیاورد، زنجیره هستهای اش را تکمیل کند و به منطقه خاورمیانه بنیادگراییاش را صادر کند.
تأکید دارم بگویم خامنهای؛ چرا که تمام تصمیمات مهم با حضور او در شورای امنیت ملی که پاسداران در آن دست بالا را دارند اتخاذ میشود.
محمود احمدینژاد، نوک پیکان این انتخاب استراتژیک است. وظیفه اصلی او تضمین بقاء رژیم با کسب سلاح اتمی و بلعیدن عراق و خرابکاری در پروسه صلح در منطقه است. این رژیم مذهبی، هیچگونه توان تغییر از داخل را ندارد.
فرصتهای داده شده به رژیم اجازه داد که بتواند کارهایش را در سایت هستهای اصفهان و نظنز و کارخانه تولید آب سنگین اراک به پایان برساند. از پایان سال آینده خواهد توانست پلوتونیوم مورد نیاز ساخت بمب را بسازد. در نظنز میتواند ۵۰۰۰ سانتریفوژی را که ساخته است مستقر کند. آنها همچنین انباری از موشکهای با برد ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ کیلومتر دارند که قادر به حمل کلاهک هستهای میباشند.
دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ملاها که مسئول مذاکرات با تروئیکا بود اعتراف کرده است که طی مذاکرات رژیم «در ابعاد فنی، حقوقی، سیاسی، تبلیغاتی و امنیت ملی به دستاوردهای بسیار درخشانی رسیده است. ما عقب افتادگی خود را در زمینه هستهای جبران کردیم….. ظاهر قضیه شاید این باشد که ما تعلیق را پذیرفتهایم. اما حقیقت این است که ما در این مدت بسیاری از نواقص کارمان را برطرف کردهایم…. ما لااقل ارجاع به شورای امنیت را ۲سال عقب انداختهایم… ما بیشترین امتیازات را در زمینه امنیتی گرفتهایم…. ».
از زمان آغاز برنامه هستهای رژیم، این ۱۸ سال مخفی کاری و سه سال مذاکره به اندازه کافی جهان و ملت ایران را به خطر انداخت است، ملاها، منطقه را به لبه پرتگاه کشاندهاند. از زمان ارجاع پرونده به شورای امنیت، احمدینژاد در تلاش است که دنیا را بترساند. برداشتن مهر و موم آژانس از سایتهای هستهای، ادامه غنی سازی، تهدید به خروج از عهد نامه ان پی تی، همه وسیلهها را برای شانتاژ بکار گرفته است. حتی سلاح نفت را به میان میکشند و یا سفارتهای اروپایی در تهران را به آتش میکشند تا آنها را وادار به عقب نشینی سازند. همزمان مانورهای بی پایان ملاها میان ایالات متحده و اروپا و روسیه و چین ادامه مییابد.
تهران از ماجرای کاریکاتورهای اهانت آمیز بهره برداری میکند. لازم است تأکید کنم که بهتر از این نمیشد در فردای انتقال پرونده رژیم به شورای امنیت به ملاهای در بنبست امداد رساند. حال آنکه این ملاها هستند که بیش از هر کس به چهره اسلام و پیامبرش هتاکی کردند.
رژیم روی توان وحشت آفرینی خود سرمایه گذاری میکند. به این ترتیب جامعه بینالمللی را در مقابل یک انتخاب سخت قرار داده است: تسلیم به شانتاژ با اتخاذ قدمهای مردد و کند و دادن زمان کافی به ملاها و در نهایت قرار گرفتن در مقابل یک جنگ اجتناب ناپذیر یا بالعکس اتخاذ یک سیاست قاطع اورژانس برای برداشتن موانع تغییر در ایران.
اولین راه، در جستجوی تغییر رفتار رژیم است. این رویکرد، سرابی بیش نیست و اصلیترین درس شکست سیاست مماشات یعنی عدم توان رژیم به تغییر ماهیت خود را نادیده میگیرد. همچنین میزان قاطعیت خامنهای در فرار به جلو برای نجات رژیمش را دست کم میگیرد.
دومین راه، تغییر رژیم را هدف قرار میدهد. در صورت عقب نشینی کشورهای ذینفع در مقابل قدرتنمایی های کینهتوزانه رژیم، دنیا در آیندهیی نزدیک در مقابل یک خلافت بنیادگرایانه مسلح به بمب هستهای مواجه خواهد شد.
پس جهان تنها یک راه منطقی در پیش رو دارد : قاطعیت.
این به معنی این نیست که قیمتی نباید پرداخت. قیمت نفت میتواند صعود کند، منافع کوتاه مدت اقتصادی بسیاری میتوانند در معرض خطر قرار گیرند. اما انتخاب بین سیاه و خاکستری است. سالها طمع غرب برای بهره برداری از حضور ملاهای فاسد در تهران امید برای یک راه حل سفید و بیخرج را از بین برده است. اما فراموش نکنیم که طی این سالها این مردم ایران بودند که با رنج و فدای خود قیمت اصلی را پرداختند. امروز دیگر از دست دادن زمان یعنی رفتن به سمت فاجعه. یک سیاست فکر شده میتواند هم ضربات را محدود کند و هم جلوی جنگ را بگیرد.
برای اینکه زمان از دست رفته را بازیافت، باید به فوریت یک تحریم تسلیحاتی و نفتی، دیپلماتیک و فنی تحمیل کرد تا حکومت را زیر ضرب گرفت. جهان باید بداند که مردم ایران در کنارش ایستادهاند. این مردم به خلاف آنچه لابی آخوندها القا میکنند بیش از ۹۰درصدشان خواهان تغییر نظام هستند، هیچگاه با برنامههای اتمی موافق نبودهاند. برنامههایی که سرمایه های مردم ایران را به هدر میدهند. آنهم در شرایطی که بنا به ارقام رسمی بیش از ۸۰ در صد مردم زیر خط فقر بسر میبرند.
با تکیه بر همین خواسته است که من به یک سیاست جدید به نفع مردم ایران و مقاومت، برای حمایت از تغییر دمکراتیک در ایران فرامیخوانم. برای اینکه تغییر در دسترس باشد بایستی مسئولین جنایت و قتلعام در ایران را در مقابل یک دادگاه بینالمللی محاکمه نمود. بایستی بهخصوص محدودیتهای ناعادلانه علیه مقاومت را برداشت و در قدم اول، نام اصلیترین نیروی اپوزیسیون، مجاهدین خلق ایران را از لیستهای تروریستی خارج کرد. باید اجازه داد که صدای مردم ایران شنیده شود و این صدا با صدای سرکوبگران این مردم یکی گرفته نشود.
- برچسبها:اروپا, اشرف, برنامه موشکی, بمب اتمی, بنیادگرایی, تروریسم, حقوق بشر, رژیم آخوندی, مریم رجوی, منطقه