• صفحه اول / رخدادها / بیانیه مریم رجوی، به كمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریكا – زیر كمیته تروریسم و منع تكثیر سلاح‌های اتمی
اردیبهشت-۰۹ ۱۳۹۴

بیانیه مریم رجوی، به كمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریكا – زیر كمیته تروریسم و منع تكثیر سلاح‌های اتمی

Catégories // رخدادها // فعاليت‌ها

بیانیه مریم رجوی، به كمیته خارجی مجلس نمایندگان آمریكا – زیر كمیته تروریسم و منع تكثیر سلاح‌های اتمی

نمایندگان محترم، نمایندگان محترم،
از این كه به من فرصتی دادید تا با شما صحبت كنم، متشكرم. امروز بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی، چه در قالب داعش و چه در قالب شبه‌نظامیان به‌اصطلاح شیعه از شرق آسیا تا سواحل جنوبی و شرقی مدیترانه را به‌شدت مورد تعرض قرار داده و اروپا و آمریكا نیز از تعرض آن در امان نمانده است.
طی ۳۶ سال گذشته، ما در مقابل دیكتاتوری دینی كه مبتنی بر بنیادگرایی اسلامی است، چنگ در چنگ بوده و برای دموكراسی در ایران جنگیده‌ایم.
قبل از ورود به جزئیات ابتدا به‌طور خلاصه چند نكته را مطرح می‌كنم:
بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی پس از به‌حاكمیت رسیدن دیكتاتوری دینی (مبتی بر ولایت فقیه) در ایران در سال ۱۳۵۷، به‌صورت یك تهدید برای صلح و آرامش ظاهر شد و این رژیم تاكنون دینامیسم و كانون اصلی این پدیده شوم بنیادگرایی و افراطی گری تحت نام اسلام در منطقه و جهان بوده است.
هدف اصلی بنیادگرایی، استقرار خلافت اسلامی و اجرای احكام شریعت از طریق زور است. این پدیده هیچ مرزی را به‌رسمیت نمی‌شناسد و تفاوتی بین بنیادگرایی شیعه و سنی نیست. خصیصه اصلی این پدیده، تهاجم و خشونت طلبی است و جستجو برای عناصر مدره در بین آن‌ها سراب است.
ما در سال ۱۳۷۲، با انتشار كتاب ”بنیادگرایی اسلامی تهدید نوین جهانی”[۱] نسبت به این تهدید و كانون آن هشدار دادیم و گفتیم هدف رژیم ملاها از بمب اتمی نیز صدور بنیادگرایی و تضمین بقای خودش است. متأسفانه، این تهدید جدی گرفته نشد. تجربه سه دهه گذشته نشان می‌دهد كه اگر یک سیاست قاطع علیه منشأ اصلی این پدیده اتخاذ نشود عواقب ویرانگرتری خواهد داشت.
متأسفانه عدم ممانعت از دخالت‌های رژیم ایران در عراق، بعد از سال۱۳۸۲ و اشغال تدریجی عراق از سوی رژیم، یك شتاب بی‌سابقه به رشد این تفكر متحجر و ارتجاعی بخشید. كما اینكه جنایات نیروی قدس از طریق بشار اسد و مالكی دو آلت دست رژیم ایران در سوریه و عراق و كشتار و حذف اهل تسنن و سكوت غرب در مقابل آن، باعث قدرت‌ گرفتن داعش شد.
تأكید می‌كنم رژیم ملاها بخشی از راه حل بنیادگرایی نیست، بلكه قلب مشكل است و راه حل بنیادین آن، تغییر رژیم به‌دست مردم و مقاومت ایران است. این رژیم، بسیار شكننده است و اكثریت عظیم مردم ایران، هم چنان‌كه در قیام سال ۱۳۸۸ همگان به چشم دیدند، خواستار یك تغییر بنیادین و برقراری دموكراسی هستند، قدرت‌نمایی رژیم، كاذب است و هدفش، پوشاندن ناتوانی‌های بنیادین رژیم در پاسخگویی به خواسته‌های میلیون‌ها ایرانی در قرن بیست و یكم است و ناشی از سیاست ضعیف غرب در قبال آن می‌باشد. مقاومت ایران به‌دلیل نقش محوری سازمان مجاهدین خلق ایران، به‌عنوان یك نیروی دموكراتیک مسلمان، آنتی‌تز بنیادگرایی است.
می‌توان و باید پدیده بنیادگرایی اسلامی چه نوع شیعه یا سنی، را شكست داد. لازمه این كار، تشكیل یك ائتلاف بین‌المللی و اتخاذ قدم‌های عملی زیر می‌باشد:
اخراج كامل نیروی قدس و خاتمه دادن به نفوذ رژیم ایران در عراق، مشاركت واقعی اهل تسنن در قدرت و مسلح كردن عشایر سنی برای به‌دست گرفتن امنیت محلی. این یک اقدام ضروری برای نابودی داعش نیز هست. کمک به اپوزیسیون مدره و مردم سوریه برای خاتمه‌دادن به دیكتاتوری اسد و برقراری دموكراسی در این كشور. به‌رسمیت شناختن اراده مردم برای سرنگونی رژیم ایران و پایان‌دادن به بی‌عملی در مقابل نقض وحشیانه حقوق بشر در ایران و تأمین حفاظت و حقوق اپوزیسیون سازمانیافته مجاهدین خلق، ساكنان لیبرتی. تقویت اسلام اصیل، دموكراتیك و بردبار برای مقابله با برداشت‌های بنیادگرایانه از این دیانت. بستن همه راه‌های دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی. 

آقای رئیس!
صحبت در مورد بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی كه مدت‌هاست تهدید اصلی جهانی شده و دستاوردهای تمدن بشری را وسیعاَ مورد تعرض قرار داده، صرفاً یك بحث تئوریک و آكادمیک نیست، بلكه هدف، یافتن یك راه حل عملی و مشروع برای نجات بشریت از این پدیده شوم می‌باشد.
هر چند بنیادگرایی اسلامی در ماه‌های اخیر با سر بر آوردن داعش و اوج‌گرفتن بحران در عراق و سوریه و یمن، ابعاد نگران‌كننده‌تری به‌خود گرفته است، اما برای مردم و مقاومت ایران ناشناخته نبود. ما ۲۲ سال پیش بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و پس از جنگ كویت در سال ۱۹۹۱، به‌خصوص در آمریكا هشدار دادیم كه بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی است. اما متأسفانه این تهدید جدی گرفته نشد.
امروز پیکرهای خونین دختران دبستانی در پاکستان، ربوده‌شدن زنان و دختران بیگناه در نیجریه، سرهای بریده جوانان بیگناه و آوارگی اجباری میلیون‌ها تن در عراق و سوریه و كشتار فجیع و دستجمعی اهل تسنن در عراق و ربودن، آواره‌كردن و كوچ دادن آن‌ها، حملات تروریستی در پاریس و كپنهاگ، ادامه و تشدید اعدام‌های فجیع در ایران، كشتار و زندانی كردن پیروان اقلیت‌های مذهبی، همه و همه وجدان بشریت معاصر را به‌شدت جریحه دار کرده است. حالا همگان چه در خاورمیانه و چه در اروپا و اقصی نقاط جهان، خود را در مقابل بزرگ‌ترین تهدید دوران معاصر یافته‌اند: افراطی‌گری و بنیادگرایی تحت نام اسلام.
سؤال این است كه علت اصلی پیدایش و رشد این پدیده چیست و كانون آن كجاست؟ آیا افراطی‌گری شیعه و سنی متفاوت است؟ آیا ریشه‌دواندن این سرطان بدخیم اجتناب ناپذیر بود؟ و بالاخره آیا این پدیده شوم شكست‌پذیر است و اگر آری چه استراتژی‌یی برای غلبه بر آن وجود دارد؟

علت اصلی پیدایش و رشد بنیادگرایی و كانون اصلی آن

رژیم «ولایت فقیه» که خمینی با ربودن رهبری یك انقلاب مردمی‌- به دلیل سركوب جنبش‌های دموكراتیک و ترقیخواه توسط رژیم شاه و اعدام یا زندانی كردن رهبران آن‌ها – آن را بنیان نهاد، برای اولین بار در تاریخ معاصر، نظامی را پدید آورد كه حاكمیت سیاسی را با قدرت «مذهبی» ادغام كرده بود. یعنی یك استبداد مطلقه قرون وسطایی زیر پرده دین.
هدف غایی و اعلام شده بنیادگرایان، اجرای استقرار خلافت اسلامی و اجرای احكام شریعت از طریق زور است. این وجه مشترك و كانونی‌ترین عنصر در بنیادگرایی اعم از سنی یا شیعه است، اختلافات آن‌ها نسبت به این عنصر بسا فرعی است.
این چیزی است كه خمینی بر آن نام ولایت مطلقه فقیه گذاشت و تأكید كرد كه حفظ حاكمیت اسلامی مقدم بر هر چیز دیگری است.
خصوصیت بارز این پدیده، مهاجم بودن و خشونت طلبی است. مرزی به‌رسمیت نمی‌شناسد و بقای آن در گسترش تروریسم و بنیادگرایی به خارج از مرزهاست.
به‌همین خاطر، حاكمیت این رژیم از همان روز اول، با كشتار و شكنجه و اعدام‌های روزمره، و سنگسار و از حدقه در آوردن چشم و بریدن دست و پا شروع شد و هنوز ادامه دارد. همزمان به مداخله در كشورهای دیگر و صدور تروریسم و بنیادگرایی دست زد.
از آنجا كه ولایت فقیه و دیكتاتوری دینی هیچ سنخیتی با دنیای امروز و مطالبات مردم و تحولات عصر حاضر ندارد و قادر به حل هیچ مسأله سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی و فرهنگی نیست، برای ادامه حاكمیت، فقط به قهر عریان متكی است كه آن را تحت نام اسلام اعمال می‌كند. آخوندها، همه سیستم‌شان را بر این بنا نهادند كه عقربه‌های زمان را با زور، خشونت و كشتار به عقب برگردانند، و به‌همین خاطر مرتکب انواع و اقسام جنایت‌های سبعانه شدند.
در داخل ایران، با حذف زنان از زندگی سیاسی و اجتماعی و اعمال تبعیض و سركوب وحشیانه علیه آنان و با تحمیل حجاب اجباری تلاش كردند جو رعب و وحشت در جامعه ایجاد كنند. همه دانشگاه‌ها را به‌مدت سه سال تحت عنوان ”انقلاب فرهنگی” تعطیل كردند تا ارگان‌های آموزشی كه كاملاً مطابق میل آخوندهای حاكم بود تأسیس بشوند. همه روزنامه‌های منتقد را بستند، همه سازمان‌ها و احزاب و تشكلات سیاسی مخالف رژیم را غیرقانونی اعلام كردند. اقلیت‌های قومی با شدیدترین سركوب و تبعیض مواجه شدند. اقلیت‌ها‌‌ی دینی تحت ستم و محرومیت هولناک قرار گرفتند. این رفتار جنایتكارانه، به‌سرعت در قانون اساسی و یا در قوانین جزا و قوانین مدنی رژیم نهادینه شد و هم‌چنان ادامه دارد.
این‌ها دقیقا همان نسخه ایست كه امروز افراطیون در دیگر كشورها اعم از شیعه و سنی از آن پیروی می‌كنند.
این نظام كه در تعارض كامل با دین اسلام و در تعارض كامل با استانداردهای بین‌المللی است و در ایران، نظام ولایت فقیه نام دارد، با همین ویژگیها و كاركردها از سوی بنیادگرایان سنیخلافت اسلامی نامیده می‌شود.
این نظام نه از نظر قانونی و نه آتوریته مذهبی هیچ محلی برای تغییر از درون خود، ندارد و هر كس كه كمترین شكافی با حاكمیت مطلقه فقیه داشته باشد تصفیه می‌شود.
آن‌چنان كه در قانون اساسی رژیم ایران آمده است علت به‌وجود آمدن سپاه پاسداران اینست كه حافظ نظام ولایت فقیه و گسترش آن به بخش‌های دیگر جهان اسلام باشد[۲]. علاوه بر این، رژیم آخوندی ۷۵ ارگان مختلف سركوب به‌وجود آورده تا جامعه را كنترل و سركوب كند و تا كنون ۱۲۰ هزار مخالف سیاسی از دختران جوان ۱۳ساله، تا زنان باردار و مادران و پدران سالخورده را اعدام كرده است.[۳]
صدور این تفكر ارتجاعی كه خمینی بر آن نام انقلاب گذاشته بود، بخش لاینفكی از كاركرد ذاتی این رژیم است. تئوری اصلی سیاست صدور بنیادگرایی را مسعود رجوی توضیح داده است: خمینی چون از هدایت انرژی عظیم آزاد شده در انقلاب ضدسلطنتی در جهت آزادی، دموكراسی و توسعه ناتوان بود، بخشی از آن را در جنگ با عراق تلف كرد و بخشی را به بهانه صدور انقلاب، متوجه خارج كشور نمود.
در حقیقت وجود یك جامعه بسیار جوان ناآرام كه دیكتاتوری قبلی را از سر راه خود برداشته بود، دینامیسم دائمی بی‌ثباتی این رژیم ضدتاریخی و در نتیجه انگیزه آن برای صدور این ایدئولوژی عقب‌مانده و سرپوش گذاشتن بر بحران‌های درونی است.
تجاوز و صدور بحران و تروریسم و بنیادگرایی در قانون اساسی این رژیم، تحت عنوان «حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان» یا «وحدت جهان اسلام» به‌رسمیت شناخته شده است. این موضوع در اصل‌های ۳، ۱۱ و ۱۵۴ مورد تأکید قرار گرفته و از ارکان سیاست خارجی رژیم است.[۴]
اولین فراخوان خمینی و آخوندها صدور «انقلاب اسلامی» به عراق و استقرار یك حكومت مشابه در این كشور بود كه زمینه‌ساز جنگی بود كه متعاقباً با حمله عراق به ایران شروع شد. هدف رژیم از دست‌اندازی به عراق از همان سال ۱۹۷۹ و متعاقبا ادامه دادن به جنگ ضد ملی، با شعار فتح قدس از طریق كربلا، صدور تروریسم و بنیادگرایی به جهان اسلام بود. در حالیكه جامعه بین‌المللی و از جمله شورای امنیت ملل متحد خواستار توقف جنگ و آتش بس بود، خمینی به‌درستی تشخیص داده بود، عراق سكوی پرش برای دستیابی به جهان عرب و اسلام است. به نقشه ضمیمه توجه كنید، این نقشه كه در نیمه دهه ۸۰ قرن گذشته توسط سپاه پاسداران منتشر شد، مبین آرزوهای خمینی در بحبوحه جنگ ایران و عراق است كه عراق را سرپل تسلط به جهان اسلام می‌كند. خمینی در آن جنگ شكست خورد اما این آرزو از سوی جانشینانش، به‌دلیل عدم شناخت جامعه بین‌المللی نسبت به ماهیت و اهداف رژیم و اتخاذ برخی سیاست‌های غلط در برخورد با رژیم، جامه تحقق پوشید. نگاه كنید رژیم امروز به همان كشورهایی دست‌اندازی كرده است كه در آن زمان نقشه‌اش را می‌كشید.
وقتی كه در سال ۱۹۸۸ به‌خاطر نقشی كه مردم و مقاومت ایران ایفا كردند، ناگزیر به توقف جنگی شد كه یك میلیون ایرانی در آن كشته و ۲ میلیون مجروح و معلول شدند برای این‌كه راه اعتراض جامعه را ببندد بیش از ۳۰ هزار نفر از زندانیان سیاسی را كه اكثریت آن‌ها مجاهدین مسلمان شیعه بودند، در عرض چند ماه قتل عام كرد.[۵]
اكنون مسئولان همان قتل‌عام كلیدی‌ترین مناصب را در دستگاه‌های حكومتی اعم از دولت روحانی یا دستگاه قضاییه رژیم دارند.[۶]
به موازات جنگ با عراق و به‌خصوص پس از جنگ در خارج از مرزهای ایران، رژیم ایران با صرف هزینه‌های گزاف مراکز به‌اصطلاح آموزشی و فرهنگی در کشورهای مختلف دایر کرد تا ایدئولوژی افراطی خود را ترویج و نیرو جذب کند. در بسیاری از کشورها، از جمله لبنان و فلسطین و سوریه و عراق و یمن به تروریست‌ها (هم شیعه و هم سنی) آموزش، پول و سلاح داد.
علاوه بر آن، از همان ابتدای حكومت آخوندی، رژیم با گروگان گرفتن ۵۲ آمریكایی به مدت ۴۴۴ روز در سفارت آمریكا، انفجار مقر تفنگداران آمریكائی در بیروت در ۱۹۸۳، تاسیس حزب‌الله در لبنان و مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق و گروه‌های ریز و درشت دیگر در سایر كشورهای اسلامی، به گروگان‌گرفتن شهروندان غربی در لبنان برای گسترش افراطی گری تلاش می‌كرد.
این یك سیاست مربوط به گذشته نیست. بلكه در سال‌های اخیر سیاست دخالت در كشورهای دیگر تشدید شده و ابعاد كیفا متفاوتی یافته است.
بدین ترتیب قلب پدیده بنیادگرایی در شكل و ابعاد جدید و با اتكا به موقعیت فرهنگی و تاریخی فوق العاده ایران و برخوردار از بزرگ‌ترین ذخایر نفتی شكل گرفت.
واقعیت این است كه ایران از همان دهه‌های اول ظهور اسلام، به مركز فرهنگی جهان اسلام تبدیل شد و در ۱۴ قرن گذشته تحولات آن همه تحولات در جهان اسلام را تحت تاثیر خود قرار می‌داد. اما متاسفانه، با روی كار آمدن خمینی، ایران، برخلاف گذشته، تبدیل به کانون اصلی صدور بنیادگرایی، و پدرخوانده همه افراطیون و تروریست‌های خاورمیانه شد.
با وجود رژیم ولایت فقیه در ایران بنیادگرایی اسلامی توانست به تهدید جدید جهانی تبدیل شود. بدون اهرم حاكمیت در كشوری مانند ایران جریان‌های عقب‌مانده چنین ظرفیت و چشم‌اندازی پیدا نمی‌کردند که به صورت یک نیروی مخرب سر بلند کنند.
تبدیل شدن بنیادگرایی به یك تهدید جهانی بدون وجود یك كانونی مانند ایران، یک كشور بزرگ، ثروتمند در یك نقطه استراتژیك، با نفوذ منحصر به‌فرد در جهان اسلام امكان تحقق نداشت. بر همین منوال، با فرو ریختن این كانون این پدیده شوم در همه جهان دچار شكست، ضعف و انزوا می‌شود و دیگر تهدیدی نخواهد بود.

جداسازی اشتباه بین بنیادگرایی شیعه و سنی

به‌خلاف واقعیت‌هایی كه فوقا توضیح داده شد از آن جا كه داعش و بنیادگرایان سنی ظاهرا ارتباطی با ملاهای تهران ندارند و حتی در برخی موارد با هم دشمنی هم دارند، یك جداسازی تصنعی بین بنیادگرایی سنی و شیعه وجود دارد و حتی بعضاً به رژیم ایران به عنوان یك شریک قابل اتكا برای مقابله با داعش نگریسته می‌شود.
این در حالیست كه رژیم ملاهای حاكم بر ایران، به اقتضای منافع خود، هم گرو‌ه‌های بنیادگرای به اصطلاح سنی را به خدمت می‌گیرد هم گروه‌های بنیادگرای به اصطلاح شیعه را. هم حزب‌الله شیعه لبنان را تحت فرمان خود دارد، هم به گروه‌های سنی افراطی در كشورهای عربی سلاح می‌رساند. كما این كه طی ۲۰ سال گذشته و در مقاطع بسیار زیادی این رژیم ایران بوده است كه به افراطیون سنی مانند القاعده بیشترین امداد را رسانده است، میزبانی از شمار زیادی از رهبران القاعده از سال ۲۰۰۱ به این سو و تسهیل عبور آن‌ها به عراق و سوریه و دیگر كشورهای اسلامی از این شمار است.
در فوریه ۲۰۱۲، خامنه‌ای، تصریح كرد: برای انقلاب اسلامی کمک به مجاهدان اهل سنت و مجاهدان شیعی به یک اندازه واجب شرعی است.[۷]
وی در ۴ ژوئن ۲۰۱۴ یعنی سه روز قبل از اشغال موصل توسط داعش در یك سخنرانی علنی گفت اشتباه نكنید دشمن آمریكاست گروه‌های تكفیری فتنه هستند.[۸]
در فرهنگ رژیم فتنه به مخالفان داخل نظام گفته می‌شود.
مهم‌تر از این‌ها، اگر تسلط رژیم ایران بر عراق و نخست وزیر دست نشانده‌اش مالكی و نسل‌كشی سنی‌ها در این كشور نبود و اگر قتل عام ۲۵۰ هزار تن از مردم سوریه توسط رژیم اسد و نیروی قدس ملایان نبود، هرگز داعش چنین زمینه‌یی از رشد و گسترش پیدا نمی‌كرد.
خمینی بنیانگذار دیکتاتوری مذهبی، در وصیتنامه خود خواهان برانداختن حکومت‌های تمام کشورهای مسلمان و اخراج زمامداران آن‌ها و تشکیل «یک دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل» شد.[۹] تعریف خامنه‌ای در نظام ولایت فقیه عبارتست از مرجع مذهبی شیعیان و ولی فقیه مسلمین جهان.[۱۰] یعنی وقتی به حكومت می‌رسد او حاكم تمامی مسلمانان است.
نیروی تروریستی قدس که از ربع قرن پیش تأسیس شده، ابزار سیاست صدور افراطی گری نه فقط در میان شیعیان بلكه در میان اهل تسنن هم هست.
از جنبه نظری هم بنیادگرایی یك نظریه انحرافی در اسلام است و آنچه تحت نام شیعه یا سنی به صورت بنیادگرایی عرضه می‌شود، در اساس همانند است. هر دو مدافع زن ستیزی و تبعیض دینی‌اند، هر دو برخلاف نص قرآن با توسل به زور دین و عقیده را تحمیل می‌کنند، هر دو بر اساس قوانین هزاره‌های پیشین تحت عنوان شریعت، خشن‌ترین مجازات‌های ضدبشری را به کار می‌گیرند، و هر دو درپی نوعی خلافت ارتجاعی یعنی یک استبداد موحش فردی‌اند. یكی آن را ولایت مطلقه فقیه نامیده است، دیگری به آن خلافت می‌گوید. البته سه دهه پیش از این، خمینی بنیانگذار رژیم در سخنرانی علنی خود به صراحت می‌گفت: «خلیفه می‌خواهیم كه دست ببرد، حد بزند، رجم ‌كند».[۱۱]
اما بنیادگرایان شیعه از آنجا كه متكی به یك قدرت منطقه‌یی یعنی فاشیسم دینی حاكم بر ایران هستند، بسا خطرناكتر هستند. به صحنه عراق نگاه كنید! به آنچه روزانه در حال انجام است نگاه كنید. جنایات شبه‌نظامیان به اصطلاح شیعه آخوندها كمتر از بنیادگرایان سنی و امثال داعش نیست و آن‌ها در درازمدت به مراتب از همتایان سنی خود تهدید بزرگتری برای موجودیت عراقند و تهدید برای صلح، امنیت و ثبات در كل منطقه هستند. با همین شبه‌نظامیان به اصطلاح شیعه است كه آخوندها چهار كشور عربی را به صحنه ترور و ویرانگری خود تبدیل كرده‌اند.
گروه‌های شبه نظامی در عراق، حزب الله لبنان و حوثی‌های یمن تحت كنترل و پشتیبانی كامل سپاه پاسداران و خامنه‌ای است. رژیم ایران حامی اصلی و عامل اصلی استمرار حكومت بشار اسد در سوریه است.
در شهریور ۹۳ یک نماینده مجلس آخوندها گفت: «در حال حاضر ۳ پایتخت عربی در دست ایران است و صنعاء پایتخت چهارم خواهد بود… و ما دنبال یكپا‌رچه سازی کشورهای اسلامی هستیم». [۱۲]
در همین روزها یكی از امام جمعه‌های رژیم اعلام كرد كه مرزهای جمهوری اسلامی اكنون به یمن رسیده است.[۱۳] بالاترین مقامات رژیم از جمله مشاور عالی خامنه‌ای بصراحت و در علن از سوریه به‌عنوان یك استان ایران نام می‌برند.[۱۴]
نتیجه این که چه از نظر ایدئولوژیک و سیاسی و چه از نظر پول و سلاح و لجستیک، محور بنیادگرایی اسلامی رژیم آخوندهای حاکم بر ایران است. فراتر از هر پیوند سیاسی و مادی مشخصی میان این گونه گروه‌ها با رژیم ایران، آنچه اهمیت تعیین‌کننده دارد وجود یک قدرت بنیادگرای حاکم (یعنی رژیم ولایت فقیه) است که الگو و الهامبخش شکل‌گیری همه گروه‌ها و هسته‌های بنیادگراست. بدون چنین حکومتی، فضای فکری و ایدئولوژیکی و سیاسی و پایگاه مركزی و كانون قابل اتكایی برای پیدایش و گسترش این گروه‌ها وجود نمی‌داشت.
روشن است که تا حكومت ملاها در تهران با یک حکومت دموکراتیک، تحمل‌گرا، و کثرت‌گرا جایگزین نشود، مشكل بنیادگرایی اسلامی، علیرغم هر مقابله نظامی و امنیتی، به جای خود باقی خواهد ماند و هر بار در اشكال متفاوت سر بلند می‌كند.

جایگاه بمب اتمی در صدور بنیادگرایی و تروریسم

برای رژیم ایران، بمب اتمی، هم تضمین بقا و هم راهگشای صدور بنیادگرایی است. هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور سابق رژیم و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام در اوایل دهه ۹۰ گفته بود اگر ما به بمب اتمی دست پیدا كنیم چه كسی می‌تواند جلوی صدور انقلاب به كشورهای اسلامی را بگیرد.
فتوای خامنه‌ای در مورد حرام بودن سلاح هسته‌یی یك فریب است. سال‌ها پیش، خمینی به خامنه‌ای رهنمود دادكه به اقتضای مصلحت نظام، «ولی فقیه می‌تواند قراردادهای شرعی را كه خود با مردم بسته،… یكجانبه لغو كند».
رژیم می‌خواهد با دستیابی به بمب توازن قوا را به هم زده و آنگاه سلطه و هژمونی خود را بر منطقه اعمال كند. اگر رژیم ایران به بمب اتمی دست پیدا كند و یا در آستانه اتمی قرار گیرد مهم‌ترین مشكل این نخواهد بود كه یك مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه به‌راه خواهد افتاد، این مشكل ثانویه است. مشكل مقدم، این خواهد بود كه یك فاشیسم دینی بر مقدرات سیاسی، اقتصادی و نظامی منطقه و بسیاری از كشورهای اسلامی مسلط می‌شود.
این تصور كه اگر در مقابل تاخت و تازهای رژیم در منطقه سكوت یا مماشات شود مذاكرات اتمی پیش می‌رود یك اشتباه مهلكی است كه رژیم ایران خود آن را به طرق مختلف القا می‌كند و البته تا كنون هم بیشترین بهره را از آن در راستای پیش‌بردن مقاصدش هم در پروژه‌های اتمی و هم در مداخلاتش در منطقه برده است. هر كجا كه در مقابل این رژیم بایستید عقب نشینی می‌كند و هر كجا كه امتیاز بدهید پیشروی بیشتر می‌كند.

برنامه اتمی: غرور ملی یا گسترش بنیادگرایی در منطقه؟

توصیف برنامه سلاح هسته‌یی آخوندها به‌عنوان «غرور ملی» ایران، یك توهین به مردم ایران است، چرا كه مردم ایران خواهان برنامه هسته‌یی ملاها نیستند. بنابراین، امتیاز دادن به ملاها به این بهانه، قابل قبول نیست. ملاها سلاح هسته‌یی را برای بقایشان و گسترش تفكر ارتجاعی در منطقه نیاز دارند كه دقیقا برخلاف منافع مردم ایران و خواسته‌های مردم ایران است.
ایران نیاز به انرژی هسته‌یی ندارد. انرژی هسته‌یی در ایران بلحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست. رژیم ملاها در حالی صد‌ها میلیارد دلار صرف برنامه هسته‌یی كرده كه بدلیل عدم هر گونه سرمایه گذاری در صنعت نفت، ایران فاقد پالایشگاه‌های ضروری است و بنزین تصفیه شده را از خارج وارد می‌كند. این یك فاجعه است.[۱۵]
تجربه ۳۶ ساله نشان داده است ملایان تنها زبان قاطعیت و قدرت را می‌فهمند. اگر كسی ملایان مجهز به بمب اتمی نمی‌خواهد و در طرف مردم ایران است، باید دست از مماشات و امتیاز دادن به استبداد خونریز دینی، بانكدار مركزی تروریسم و ركوردار جهانی اعدام بردارد و حق مردم ایران برای مقاومت و آزادی را برسمیت بشناسد. بر این اساس از جانب مقاومت مردم ایران اعلام می‌كنم:
۱- پروژه‌های اتمی تماماً ضد ملی است و مردم ایران عمیقاً با آن مخالفند. ما رو در روی این رژیم، ما یك ایران دموكراتیك و غیر اتمی می‌خواهیم. دست كم ۵۰ میلیون از۸۰ میلیون مردم ایران زیر خط فقر به سر می‌برند.
۲- دستیابی به بمب اتمی، نقض حقوق بشر و صدور بنیادگرایی و تروریسم مربع گسست‌ناپذیر تئوكراسی حاكم است. حقوق بشر در داخل ایران و خلع ید از ملایان در خارج از ایران و مشخصاً در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان، شاخص‌های واقعی هستند كه این رژیم از بمب اتمی دست كشیده است. هر چیز كمتر از این در هر لفافه‌یی هم كه پیچیده و عرضه شود خودفریبی و قبول كردن فاجعه ملایان اتمی است.
۳- افزودن ۶ یا ۹ ماه به نقطه گریز، در مورد رژیمی كه سه دهه به مخفیكاری و فریبكاری مشغول بوده راه حل نیست، یگانه تضمین برای امنیت اتمی جهان، اجرای بی‌كم و كاست قطعنامه‌های ششگانه شورای امنیت ملل متحد و توقف كامل غنی‌سازی و واداشتن آخوندها به برچیدن سایت‌های اتمی و پروژه‌های تسلیحات كشتار جمعی و موشك‌های مربوطه است.
۴- بازرسی‌های سرزده در هر زمان و هر مكان از تمام سایت‌های نظامی و غیرنظامی رژیم آخوندی یك اقدام ضروری برای تضمین جلوگیری از دستیابی ملایان به بمب اتمی است
۵- پاسخگویی رژیم درباره ابعاد نظامی پروژه‌های اتمی، متخصصان هسته‌یی و شبكه‌های قاچاق تجهیزات هسته‌یی لازمه دست كشیدن رژیم آخوندی از بمب اتمی است.
۶-فرضیه اعمال مجدد تحریم‌ها در صورت نقض عهد و فریبكاری رژیم، نه پراتیك است و نه منطقی. نباید قبل از كشیدن دندان اتمی ملایان هیچ تحریمی علیه آن‌ها را برداشت و سیل پول‌هایی را به جانب آن‌ها روان كرد كه هنوز توافقی امضا نشده صرف خرید تسلیحاتی از قبیل موشك‌های پیشرفته از روسیه می‌شود.

گسترش كنونی بنیادگرایی اسلامی اجتناب ناپذیر نبود

قدرت بنیادگرایی اسلامی و كانون آن نه در بنیادها و پتانسیل‌های آن برای كسب تسلط بلكه ناشی از عدم برخورد به‌موقع با این پدیده است كه نشأت گرفته از عدم یك فهم درست از بنیادگرایی اسلامی كه منجر به سیاست‌های اشتباه شده است. به‌طور مشخص:
۱-بی توجهی به تهدید بنیادگرایی اسلامی بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و جنگ خلیج فارس در سال ۱۳۷۰.
۲-تحولات بعد از ۱۱ سپتامبر در منطقه موجب كمرنگ شدن نقش كانون بنیادگرایی، رژیم ایران شد و به آن فرصت داد طرح‌های خود برای گسترش افراط‌گرایی در منطقه را به اجرا در بیاورد.
۳-عدم جلوگیری از مداخلات فزاینده رژیم ملاها در عراق بعد از سال ۱۳۸۲ كه منجر به تحویل دادن تدریجی عراق به رژیم ایران شد. آنچه رژیم ایران در جنگ ۸ ساله با عراق و هزینه‌كردن ۱ میلیون كشته و دو میلیون مجروج و معلول، ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی و نابودی ۳ هزار شهر و روستا نتوانسته بود به‌دست بیاورد، بدون پرداخت هیچ بهایی دریافت كرد. این تسلط ملاها بر عراق به‌ویژه در دوران حكومت مالكی،یكی از بزرگ‌ترین اشتباهات سیاسی و ژئوپلتیك بعد از جنگ جهانی دوم است كه بسیاری از مشكلات بعدی مانند بروز داعش، وضعیت در سوریه و یمن از آنجا ناشی شده است.
۴-خلع سلاح و حصر سازمان مجاهدین خلق ایران به مثابه اپوزیسیون اصلی رژیم آخوندی و تنها جنبش سازمانیافته مسلمان ضد بنیادگرا و در قدم بعد تحویل آن‌ها به دولت دست نشانده رژیم ایران در عراق و سكوت و بی‌عملی در مقابل كشتارهای مكرر آن‌ها.
علاوه بر این سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، ائتلاف نیروهای دموكراتیكی برای تغییر رژیم در ایران، در لیست تروریستی قرار داده شدند و عملاً امكانات و پتانسیل‌های عظیم آن‌ها برای تغییر در ایران برای ۱۵ سال به زنجیر كشیده شد. این‌ها بهترین پیام به رژیم ایران بود كه با آسودگی خیال و بدون نگرانی از اپوزیسیون مشروع و مردمی‌اش، به سیاست‌های خود در زمینه دستیابی به بمب اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی ادامه دهد.
در حالی‌كه یك سیاست قاطع از سوی كشورهای غربی و حمایت از خواسته های مردم ایران برای تغییر و همچنین یك سیاست متفاوت در قبال سازمان مجاهدین كه آنتی‌تز بنیادگرایی ملاهاست، می‌توانست از گسترش بنیادگرایی و افراطی‌گری و تروریسم تحت نام اسلام جلوگیری كند.
ائتلاف منطقه‌ای و عملیات توفان قاطعیت برای خارج كردن یمن از اشغال مزدوران این رژیم، اولین مانع در ۲۵ سال گذشته در مقابل دخالت‌های فزاینده رژیم در منطقه است.
اكنون زمان آن است كه از تجربه گذشته درس گرفت، مقاومت ایران از سال ۱۳۷۲، نسبت به تهدید بنیادگرایی ناشی از رژیم ایران هشدار داد. ما هم‌چنین از سال ۲۰۰۳ مستمر دخالت‌های رژیم در عراق را افشا كردیم ولی متاسفانه جدی گرفته نشد. كما اینكه امروز من مجددا تأكید می‌كنم، آخوندهای حاكم بر ایران بخشی از راه حل نیستند بلكه بخشی از مشكل هستند. باید در مقابل دخالت‌های رژیم درعراق ایستاد. تحت هیچ عنوانی نباید شبه‌نظامیان وابسته به رژیم ایران را مشروع كرد. راه حل خلع ید از رژیم است.

چانه‌زنی برای ماكزیمم برای حفظ می‌نیمم

صدور بنیادگرایی و جنگ و ترور تحت نام اسلام به خارج از مرزها لازمه حفظ قدرت این رژیم در تهران است، این یكی از خصوصیات اساسی بنیادگرایی است كه فقط در تهاجم زنده است. اگر این رژیم به درون مرزهای ایران بازگردانده شود و اگر وادار شود كه از پروژه‌های اتمی دست بردارد، ضعف‌های واقعی و بنیادینش بر ملا می‌شود و روند سرنگونی‌اش كیفا تسریع خواهد شد.
این حقیقتی است كه خامنه‌ای و دیگر سردمداران رژیم بارها آنرا گفته‌اند كه یك قدم عقب‌نشینی شروع عقب نشینی تا سرنگونی نظام است.[۱۶]
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت در دسامبر ۲۰۱۴، هنگامی كه یکی از بالاترین فرماندهان سپاه قدس در عراق کشته شد گفت: «شایعه پراکنان بیمار می‌پرسند چرا ما در عراق و سوریه دخالت می‌کنیم؟ پاسخ این سؤال روشن است اگر (فرماندهان ما) در عراق خون ندهند ما باید در تهران، آذربایجان، شیراز و اصفهان خون بدهیم». شمخانی تصریح کرد: «قبل از آنکه ما در تهران خون بدهیم باید در عراق دفاع کرد و خون داد». [۱۷]
همان‌طور كه قیام سال ۲۰۰۹ نشان داد مردم ایران به‌ویژه جوانان و زنان به‌دنبال فرصت برای تغییر بنیادین تمامیت این نظام هستند. بنیادگرایان در كشورهای عربی و حتی برخی از پایتخت‌های اروپائی جوانان را جذب می‌كنند، در حالیكه در ایران جوانان درگیر نبرد علیه بنیادگرایان حاكم هستند. مردم ایران ۳۶ سال است این پدیده شوم را در همه عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تجربه می‌كنند و دریایی از خون بین آن‌ها و رژیم حاكم به‌وجود آمده است، چرا كه یك نیروی سازمانیافته و منسجم و معتقد به ایدئولوژی اسلام، یعنی مجاهدین خلق ایران در كانون یك آلترناتیو سیاسی، شورای ملی مقاومت، فرهنگ بردباری و اعتقاد به آزادی‌ها را به میان جامعه برده و تفسیر خشونت‌بار و افراطی ملایان از اسلام را با قدرت تمام به چالش كشیدند و یك آلترناتیو فرهنگی ضد بنیادگرا به جامعه ایران عرضه كردند.
بنابراین، هر چه این رژیم ضعیف‌تر می‌شود و هر چه در جامعه ایران منزوی‌تر می‌شود نیازش به دست‌اندازی به خارج بیشتر می‌شود. حال كه بنیادگرایی اسلامی در درون مردم ایران كاملاً شکست خورده و منفور است، آخوندها برای تداوم استبداد و زن‌ستیزی و تبعیض دینی و در یك كلام برای حفظ قدرت پوسیده خود از یك سو سركوب داخلی را افزایش داده و از سوی دیگر بیش از پیش به تروریسم و جنگ‌افروزی در خارج از ایران متوسل می‌شوند.
به یاد بیاوریم كه قوای نازی نیز در آخرین سال جنگ جهانی دوم، بیش از هر زمان دیگری جامعه بشری را تهدید می‌كردند، حال آن كه در فاز شكست و فرو ریختن بودند.

ضرورت یك پاسخ فرهنگی و مذهبی به بنیادگرایی

جمع‌بندی صحیح تحولات سال‌های اخیر این نتیجه مهم را به دست می‌دهد كه بنیادگرایی و افراطی‌گری اسلامی ضربه‌پذیر و قابل شكست دادن است. لازمه شكست دادن آن یك سیاست قاطع و همه‌جانبه و هم‌چنین تمركز بر كانون آنست.
اما این تنها با تقویت و افزایش ظرفیت‌ها و قابلیت‌های اطلاعاتی و گسترش و شدت بخشیدن به عملیات نظامی كارساز نخواهد بود. این مقابله هم‌چنین نیازمند یک پادزهر سیاسی، دینی و فرهنگی است تا این غده سرطانی را برای همیشه از بین ببرد. بدون ارائه یك اسلام آلترناتیو– و در حقیقت اسلام واقعی – كه مبلغ بردباری و آزادی و انتخاب آزادانه مردم است، اربابان بنیادگرایی، جنگ با بنیادگرایی و افراطی‌گری را برای توده مردم جنگ با اسلام قلمداد می‌نمایند، چیزی كه مهم‌ترین منبع تغذیه این پدیده شوم است. می‌باید مرزهای اسلام حقیقی و این تفكر متحجر و ارتجاعی را روشن كرد و دجالیت و سوء استفاده بنیادگرایان به‌ویژه رژیم ایران را از اسلام، افشا و زمینه‌های نفوذ آن‌ها را خشكاند. البته این كار ساده‌یی نیست و صرفاً با كلمات زیبا انجام پذیر نیست.
خوشبختانه در ایران سازمان مجاهدین خلق ایران بزرگ‌ترین سازمان سیاسی مخالف رژیم آخوندی است كه یک راه حل فرهنگی و ایدئولوژیکی علیه بنیادگرایی اسلامی نیز ارائه می‌دهد. سازمان مجاهدین خلق ایران طی نیم قرن حیات خود از نظر سیاسی و فرهنگی در اشكال مختلف در گیر مبارزه با دگماتیسم اسلامی بوده و بر این باور است كه بنیادگرایان از قضا اصلی‌ترین دشمنان اسلام هستند و عملكردها و نظرگاه‌های آن‌ها هیچ ربطی به اسلام و قرآن ندارد و باید اسلام را از بنیادگرایان بازپس گرفت.
این سازمان پس از سرنگونی رژیم شاه در یك كارزار گسترده فرهنگی-اجتماعی-سیاسی و با یك كار گسترده در میان جوانان، دانش آموزان، دانشجویان، زنان، كارگران و دیگر اقشار جامعه به معرفی ماهیت قرون وسطایی و ضد دموكراتیک و عقب‌مانده خمینی و آخوندهای حاكم پرداخته و اسلام دموكراتیک را به جامعه ایران معرفی كردند، به نحوی كه در عرض دو و نیم سال و تا قبل از اینكه همه راه‌های مسالمیت‌آمیز فعالیت سیاسی در ایران توسط رژیم بسته شود، طیف گسترده‌یی از جامعه ایران را از حاكمیت آخوندها جدا كرده و مسعود رجوی كاندیدای مجاهدین در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، حمایت طیف وسیعی از جوانان، دانشجویان، كارگران، زنان، و اقلیت‌های مذهبی و قومی را بر اساس یك برنامه متمركز روی آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و در نقطه مقابل فرهنگ بنیادگرایی اسلامی به‌دست آورد به نحوی كه خمینی مجبور شد كه كاندیداتوری او را وتو كند چرا كه به‌جد نگران آرایی بود كه مردم ایران به نفع او به صندوق‌ها می‌ریختند. وی در اولین انتخابات مجلس كه پس از آن صورت گرفت، به‌رغم تقلبات گسترده رژیم، بنا به اعلام وزارت كشور خود رژیم ً بیش از نیم میلیون رأی در تهران آورده بود.[۱۸]

اسلام دموكراتیك: پاسخ بنیادگرایی اسلامی

اسلام مورد اعتقاد ما، اسلام حقیقی یعنی اسلام دموكراتیک است.
هدف اعلام شده بنیادگرایی اسلامی اجرای احكام شریعت با توسل به زور است. این وجه مشترك ولایت فقیه در ایران و خلافت اسلامی داعش در عراق است.
من به‌عنوان یك مسلمان اعلام می‌كنم:
هر چیزی كه بر پایه زور و اكراه و اجبار باشد، اسلام نیست. نه دین اجباری، نه عبادت اجباری، نه حجاب اجباری. به قول قرآن لااكراه فی‌الدین
اسلام چنان كه قرآن گفته است برای آزادی مردم از غل و زنجیرها آمده است. [سوره اعراف ـ ۱۵۷] نه برای تحمیل احكام شریعت.
آنچه بنیادگرایان تحت عنوان شریعت ارائه می‌دهند نه تنها ربطی به اسلام ندارد، بلكه ضد اسلام است. احكام شریعت بنیادگرایان یا من در آوردی است و یا مربوط به هزاره‌های پیشین است و هدفی جز كسب یا حفظ قدرت ندارند. هر چیزی كه آزادی و انتخاب و شخصیت انسانی را به بند بكشد، خلاف اسلام است.
اسلام، دین رحمت و آزادی است، و خدا به پیامبر گفته است كه ما تو را نفرستادیم الا برای این كه رحمتی برای جهانیان باشی.
اسلام حاكمیت را بزرگ‌ترین حق مردم می‌داند و استبداد را به هر شكلی و با هر نام و توجیهی مردود می‌شناسد و بنای كارش بر مشورت، انتخاب آزادانه، و آزادی بیان و آزادی عقیده است.
قرآن می‌گوید همه شما از هر نژاد و از هر جنسی برابرید. اسلام مدافع و مشوق پیشرفت‌ها و دستاوردهای بشری است. بر پایه همین اصول است كه سازمان مجاهدین خلق ایران كه خود به اسلام معتقد است، در طول ۳۶ سال گذشته پرچمدار دمكراسی، كثرت گرایی و جدایی دین و دولت بوده است.
اسلام حقوق بشر را عمیقاً محترم می‌شمارد و قتل هر انسان را كشتن تمام جامعه تلقی می‌كند. اسلام دین تساهل و تسامح است و همه ادیان را محترم می‌شمرد و در قرآن تأكید شده است كه میان پیامبران ما تفاوتی نیست.
همین پیام‌هاست كه قادر است بنیادگرایی اسلامی را در مهم‌ترین كانون اعتقادی آن یعنی ایران به شكست بكشاند. به‌همین دلیل آنتی‌تز بنیادگرایی اسلام واقعی و اصیل اسلام تحریف نشده توسط آخوندها یعنی اسلام دمكراتیك و بردبار است.
مجاهدین خلق ایران (نیروی محوری مقاومت ایران) با برخوداری از همین اندیشه، در داخل ایران نقش تعیین كننده در شكست فرهنگی و فكری رژیم آخوندی و انزوای اجتماعی این رژیم به‌مثابه سردمدار بنیادگرایی اسلامی داشته‌اند.
این جنبش هم‌چنین به‌خاطر نبرد طولانی با فاشیسم دینی حاكم بر ایران و پرداخت بهای سنگین در این مبارزه صلاحیت مقابله با بنیادگرایی اسلامی را كسب كرده است.

استراتژی پیروزی علیه بنیادگرایی

افراطی‌گری اسلامی با روی كار آمدن ملاها در ایران به تهدید صلح و امنیت تبدیل شده و در سال ۲۰۰۳ با سلطه رژیم ایران بر عراق یك گسترش بی‌سابقه به خود گرفته است، و تا زمانی‌كه آخوندها در ایران در قدرت بمانند، بحران به اشكال مختلف ادامه خواهد داشت. لذا، راه حال نهایی سرنگونی رژیم ایران است كه تنها می‌تواند توسط مردم و مقاومت ایران محقق شود. برای ممانعت از عمیق‌تر شدن این بحران و حركت در جهت درست برای خاتمه دادن به این فاجعه، جامعه بین‌المللی نیاز است كه قدم‌های زیر را بردارد:
اول. اقدامات عملی برای خلع ید از رژیم ایران در عراق: با خلع ید از رژیم ایران در عراق بنیادگرایی شروع به عقب نشینی خواهد كرد، این همان نقطه ایست كه بنیادگرایی از آن اوج گرفت، باید نیروی قدس و شبه‌نظامیان شیعه و دیگر عوامل رژیم ایران را كه در ۸ سال حكومت مالكی در تمام تار و پود دستگاه‌های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی عراق ریشه دوانده‌اند، را از این ساختارها بیرون كشید. بزرگ‌ترین اشتباه اینست كه برای مقابله با داعش به این شبه‌نظامیان پناه برد. تنها پاسخ داعش، قدرت دادن و اعتماد به اهل سنت و مسلح كردن عشایر و مشاركت دادن واقعی و معنی‌دار آن‌ها در قدرت است.
دوم. کمک به مردم سوریه برای سرنگونی اسد و كمك به برقراری دموكراسی در این كشور. جنایات رژیم اسد كه تنها به كمك رژیم ایران و پاسداران بر سر كار است، بزرگ‌ترین منبع تغذیه اجتماعی برای بنیادگرایان سنی است. اگر در سال ۲۰۱۳ در مقابل جنایت بزرگ شیمیایی اسد درحومه دمشق كه وجدان بشریت معاصر را جریحه‌دار كرد عكس‌العمل مناسب صورت گرفته بود، قطعاً داعش قدرت امروز را نداشت. جنایات رژیم ایران و بشار اسد در سوریه، كه صدها هزار كشته و بیش از ۱۰ میلیون آواره بر جای گذاشته، بزرگ‌ترین منبع تغذیه خشم و نفرت در میان مسلمانان سنی است.
سوم. به جای مماشات با ملاها، به‌مثابه كانون بنیادگرایی و تروریسم باید اراده مردم ایران برای سرنگونی این رژیم به‌رسمیت شناخته شود. سكوت در مقابل نقض وحشیانه و سیستماتیك حقوق بشر و اعدام‌های جمعی و فزاینده بیشترین تشویق برای افراطی‌گری است.
یك حلقه بسیار مهم در این مؤلفه، تأمین حفاظت و حقوق ساكنان لیبرتی است. آنچه در عراق علیه اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۲۰۰۳ به این سو روی داده است، فراتر از یك مساله انسانی و فراتر از اینكه آمریكا و ملل متحد تعهدات مكتوب و مكرر خود را در قبال این افراد نقض كرده‌اند، تماما در خدمت رژیم ایران و راهگشای نفوذ افراطی‌گری بوده است. همچنان‌كه ۵.۲۰۰.۰۰۰ تن از مردم عراق در بیانیه خود در سال ۲۰۰۶ اعلام كردند، مجاهدین مهم‌ترین سد سیاسی و فرهنگی در مقابل رشد و نفوذ بنیادگرایی بوده‌اند. بعد از تحویل حفاظت ساكنان لیبرتی از سوی آمریكا به دولت دست‌نشانده رژیم ایران در عراق، ۱۱۷ تن از آنان در ۶ حمله مرگبار نیروهای دولتی كشته و ۲۵ تن از آنان در اثر محاصره پزشكی كه دسترسی به‌موقع به مراقبت پزشكی را محدود می‌كرد، زجركش شدند و ۷ تن از آن‌ها در سپتامبر ۲۰۱۳ به گروگان گرفته شدند كه خبری از آن‌ها نیست.
چهارم. تاکید بر یک برداشت دموکراتیک و بردبار از اسلام در مقابل برداشت‌های بنیادگرایانه اعم از شیعه یا سنی.
پنجم- اتخاذ یك سیاست قاطع در قبال پروژه‌های اتمی رژیم ایران كه هیچ‌گونه راهی برای دستیابی رژیم ایران به بمب اتمی باقی نگذارد. این یك عامل بسیار مهم برای خلاصی منطقه از بنیادگرایی است چرا كه كانون بنیادگرایی را تضعیف نموده و عرصه تاخت و تاز را برای آن محدود می‌كند.

آقای رئیس
نمایندگان محترم
امروز رژیم آخوندی به‌لحاظ داخلی در بحران عمیقی بسر می‌برد. مردم ایران نظام مطلقه ولی فقیه را نمی‌خواهند. آن‌ها خواهان آزادی و دموکراسی و خواهان تغییر رژیم هستند.
رژیم ایران در بحران عمیق اقتصادی قرار دارد. فساد تار وپود رژیم را در نوردیده. طبق آمارهای حكومتی جمعیت گرسنگان به ۱۲ میلیون نفر رسیده است.[۱۹] ایران یکی از پرتورم‌ترین کشورهای جهان است و نرخ بیکاری در آن دست کم ۴۰ درصد است.[۲۰] به‌رغم همه این بحران‌ها، روحانی در بودجه سال جاری بودجه سپاه پاسداران را به میزان ۵۰ درصد افزایش داد.[۲۱]
به‌رغم سركوب مطلقه، خیزش‌های اجتماعی هر روز ابعاد جدیدی به‌خود می‌گیرد. روز ۲۶ فروردین، معلمان كشور كه شمار آن‌ها به یک میلیون می‌رسد، دست به یک اعتراض سراسری زدند و در ۲۷ استان از ۳۱ استان كشور از جمله تهران به خیابان‌ها آمدند، اعتصابات و اعتراضات كارگری هر روز بیشتر می‌شود.[۲۲]
مدعیان «اعتدال و میانه‌روی» در درون این رژیم، مانند حسن روحانی در مرزسرخ‌های بقای رژیم و حاکمیت مطلق‌العنان خلیفه و ولی فقیه با سایر باندهای حاکمیت وحدت نظر دارند و در سركوب و صدور تروریسم شریک آن‌ها هستند. آن‌ها برخلاف تصور و ادعای مماشاتگران، نه تنها نیروی تغییر وتحول نیستند، بلکه درخدمت حفظ نظام ولایت فقیه عمل می‌کنند و هرگونه مقایسه آن‌ها با مخالفان داخلی سایر دیکتاتوری‌ها، مطلقا خطاست. تا وقتی این رژیم در قدرت است، بنیادگرایی اسلامی اصلی‌ترین تهدید جهانی خواهد ماند.
ائتلاف شورای ملی مقاومت ایران، با حدود ۵۰۰ عضو كه بیش از نیمی از آن‌ها را زنان تشكیل می‌دهند، در بر‌گیرنده نیروهای دموكراتیكی است كه خواهان سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی و استقرار یک جمهوری كثرتگرا و سكولار می‌باشند. این شورا با ۳۴ سال تجربه چنگ در چنگ شدن با این رژیم علاوه بر حمایت گسترده مردمی مشروعیت و شناخته‌شدگی بین‌المللی كسب كرده و توسط طیف وسیعی از تمایلات سیاسی در اروپا، آمریكا و كشورهای عربی و اسلامی حمایت می‌شود.
طبق اساسنامه شورای ملی مقاومت پس از سرنگونی رژیم آخوندی یك دولت موقت ۶ ماه برای انتقال حاكمیت به مردم تشكیل می‌شود كه وظیفه‌اش برگزاری یك انتخابات آزاد تحت نظارت‌های بین‌المللی برای تشكیل مجلس مؤسسان است. وظیفه این مجلس تدوین قانون اساسی و اداره موقت كشور تا تصویب قانون اساسی جمهوری جدید است.
شورای ملی مقاومت طبق اساسنامه و مصوبات متعددش متعهد به احترام به بیانیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و دیگر کنوانسیون‌های بین‌المللی مربوطه و جدایی دین و دولت، برابری جنسی است. سر فصل برنامه‌های مقاومت ایران برای آینده ایران كه من آن را در ۱۰ ماده اعلام كرده ام به‌شرح زیر است.[۲۳]

۱. از نظر ما آرای مردم، تنها ملاك سنجش است و بر این اساس ما خواهان یك جمهوری بر اساس حق رای عمومی هستیم.
۲. ما خواهان یك سیستم كثرت‌گرا و آزادی احزاب و اجتماعات هستیم. در ایران فردا ما كلیه آزادی‌های فردی احترام می‌گذاریم و بر آزادی كامل رسانه‌ها و دسترسی بی قید و شرط به همگان به فضای مجازی تأكید داریم.
۳. ما درایران آزاد شده فردا، از لغو حكم اعدام دفاع می‌كنیم و نسبت به آن متعهدیم.
۴. ما به جدایی دین از دولت متعهد هستیم. هر شكلی از تبعیض علیه پیروان هر یك از مذاهب و ادیان ممنوع خواهد بود.
۵. ما به برابری كامل زنان و مردان در كلیه حقوق سیاسی، اجتماعی و مشاركت برابر زنان در رهبری سیاسی معتقدیم و هر گونه اشكال تبعیض علیه زنان ملغی خواهد شد، و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، و تحصیل و اشتغال برخوردار خواهند بود.
۶. ایران فردا، كشور عدالت و قانون است.‌ ما خواهان ایجاد یك نظام قضایی مدرن مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاكمه علنی و استقلال كامل قضات هستیم. قانون شریعت آخوندی در ایران فردا جایی نخواهد داشت.
۷. ایران فردا كشور احترام به حقوق بشر است. ما متعهد به «بیانیه جهانی حقوق‌بشر» و میثاق‌ها و كنوانسیون‌های بین‌المللی ازجمله، «میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی»، «كنوانسیون علیه شكنجه» و «كنوانسیون حذف كلیه اشكال تبعیض علیه زنان» می‌باشیم. ایران فردا كشور برابری همه ملت‌هاست. ما بر طرح خودمختاری كردستان ایران كه طرح آن را شورای ملی مقاومت تصویب كرده، تأكید داریم. زبان و فرهنگ همه هموطنان ما، از هر قوم، در زمره سرمایه‌های انسانی تمام مردم این كشور است باید در ایران فردا ترویج شود و گسترش پیدا كند.
۸. ما مالكیت شخصی، سرمایه‌گذاری خصوصی و بازار آزاد را به‌رسمیت می‌شناسیم. چه در اشتغال و چه در كسب و كار تمام مردم ایران باید از فرصت‌های برابر برخوردار باشند. از نظر ما ایران فردا كشور حفاظت از محیط زیست و احیای آن خواهد بود.
۹. سیاست خارجی ما مبتنی بر همزیستی مسالمت‌آمیز، صلح و همكاری‌های بین‌المللی و منطقه‌یی و احترام به منشور ملل متحد خواهد بود.
۱۰. ما خواهان یك ایران غیراتمی و عاری از سلاح‌های كشتار جمعی می‌باشیم.
اجازه بدهید صحبت‌هایم را با نقل قولی از یكی از پیش قراولان جنبش حقوق مدنی آمریكا، مارتین لوتر كینگ، خاتمه بدهم: «قوس اخلاقی جهان هستی گسترده است، ولی به سمت عدالت خم می‌شود.» ما ایمان داریم كه می‌توانیم این قوس اخلاقی جهان را با سرعت بیشتری حركت بدهیم چرا كه آرمان ما عادلانه است.
از همه شما متشکرم.

[1]Islamic Fundamentalism: The New Global Threat– June, 1993

by Mohammad Mohaddessin )

[۲]قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۱۵۰
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كه در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشكیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می‌ماند».

[۳]Fallen For Freedom
20,000 PMOI Martyrs – Partial List of 120,000 Victims of Political Executions in Iran Under the Mullahs RegimeCopiled bY: People s Mojahedin Organization of Iran On the Forty-first Aniversarary of its Foundation – September 2006

[۴]قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصل ۳
ماده ۱۶- تنظیم سیاست خارجی كشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان.
اصل ۱۱
دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست كلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و كوشش دیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.
اصل ۱۵۴
جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در كل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنا بر این در عین خودداری كامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‏‌طلبانه مستضعفین در برابر مستكبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌كند.

[۵] نشریه مجاهد شماره ۴۲۷-۲۰بهمن ۱۳۷۷- اسامی و مشخصات ۳۲۰۸تن از زندانیان قتل عام شده در این نشریه به چاپ رسیده است.
[۶] مصطفی پور محمدی نماینده وزارت اطلاعات رژیم در كمیسیون مرگ برای قتل عام زندانیان سیاسی اكنون وزیر دادگستری در دولت آخوند روحانی است.
[۷]خامنه‌ای در نماز جمعه تهران، ۱۴بهمن ۱۳۹۰: «ما معتقدیم مسلمانان از شافعی و جعفری و مالکی و حنبلی و و‌زیدی همه فرق اسلامی باید به برادری و احترام متقابل ضمن گفتگوی سالم برادرانه در فقه و کلام تفسیر و تاریخ دست در دست یکدیگر به ساختن تمدن واحد اسلامی معاصر و جهانی مقتدر محمد صلوات الله و علیه دست بزنند.
ایران به‌دنبال ایرانی کردن اعراب یا شیعی کردن سایر مسلمین نیست ایران به‌دنبال دفاع از قرآن و سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) و احیای امت اسلامی است. برای انقلاب اسلامی کمک به مجاهدان اهل سنت سازمان‌های حماس و جهاد مجاهدان شیعی حزب‌الله به یک اندازه واجب شرعی است و احساس تکلیف می‌کند». تلویزیون شبكه خبر- ۱۴بهمن۱۳۹۰

[۸]سخنرانی خامنه‌ای بر سر مزار خمینی: امروز یه عده‌یی در بخش‌های مختلف دنیای اسلام به‌نام گروه‌های تكفیری و وهابی و سلفی علیه ایران علیه شیعه علیه تشیع دارن تلاش می‌كنند كارهای بدی می‌كنند كارهای زشتی می‌كنند اما اینا دشمن‌های اصلی نیستند. (تلویزیون شبكه خبر-۱۴خرداد ۱۳۹۳)

[۹]وصیتنامه خمینی- بند ف:
…و شما ای‌ مستضعفان‌ جهان‌ و ای‌ كشورهای‌ اسلامی‌ و مسلمانان‌ جهان‌ بپاخیزید و حق‌ را با چنگ‌ و دندان‌ بگیرید و از هیاهوی‌ تبلیغاتی‌ ابرقدرت‌ها و عمال‌ سرسپرده‌ آنان‌ نترسید؛ و حكام‌ جنایتكار كه‌ دسترنج‌ شما را به‌ دشمنان‌ شما و اسلام‌ عزیز تسلیم‌ می‌كنند، از كشور خود برانید؛ و خود و طبقات‌ خدمتگزار متعهد، زمام‌ امور را به‌ دست‌ گیرید و همه‌ در زیر پرچم‌ پرافتخار اسلام‌ مجتمع‌، و با دشمنان‌ اسلام‌ و محرومان‌ جهان‌ به‌ دفاع‌ برخیزید؛ و به‌ سوی‌ یك‌ دولت‌ اسلامی‌ با جمهوری‌های‌ آزاد و مستقل‌ به‌ پیش‌ روید كه‌ با تحقق‌ آن‌، همه‌ مستكبران‌ جهان‌ را به‌ جای‌ خود خواهید نشاند و همه‌ مستضعفان‌ را به‌ امامت‌ و وراثت‌ ارض‌ خواهید رساند. به‌ امید آن‌ روز كه‌ خداوند تعالی‌ وعده‌ فرموده‌ است‌.
۲۶ بهمن‌ ۱۳۶۱ / ۱ جمادی‌ الاولی‌ ۱۴۰۳

[۱۰] سایت شبهه: چرا مقام معظم رهبری را «رهبر مسلمانان جهان» می‌خوانند؟
ف‌– نه تنها فرق است میان مرجع تقلید و حاکم حکومت اسلامی، بلکه فرق است میان «حکم» و «فتوا». چنان‌چه رعایت فتوای مجتهدی که مرجع تقلید است بر مقلدینش واجب می‌گردد، اما اگر مرجعی «حکم» کند، بر تمامی شیعیان و حتی مراجع واجب است که رعایت نمایند. (مانند حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو).
ب‌– پس اگر مجتهدی به حکومت رسید،‌ اطاعت از فرامین حکومتی او بر همه مسلمین واجب می‌گردد، لذا وی «امام» یا رهبر همه‌ آن‌هاست.
ج‌– امروزه در دنیا نزدیک به دو میلیارد مسلمان وجود دارد که قریب به ۵۰۰ میلیون نفر از آنان را شیعیان تشکیل می‌دهند، لذا با توجه به این که اطاعت از «ولی امر مسلمین» یا همان «ولایت فقیه» بر همه واجب است، رهبری کل شیعیان جهان مسجل می‌باشد.

[۱۱] سخنرانی خمینی به‌مناسبت سالگرد تولد پیامبر اسلام در سال ۱۳۶۱
[۱۲] ۲۷شهریور ۹۳ یک نماینده مجلس آخوندها گفت: در حال حاضر ۳ پایتخت عربی در دست ایران است و صنعاء پایتخت چهارم خواهد بود… و ما دنبال یکپارچه‌سازی کشورهای اسلامی هستیم.
[۱۳] خبرگزاری ایرنا – ۲۸/۱/۹۴
نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه زنجان گفت: خاكریز مرزهای ایران اسلامی در یمن قرار دارد و حمله به یمن به حتم حمله به جمهوری اسلامی است
[۱۴]خبرگزاری فارس – ۲۶بهمن ۱۳۹۱: آخوند مهدی طائب مشاور عالی خامنه‌ای: سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست.
[۱۵]در حال حاضر با افزایش جمعیت و بالا رفتن سرانه استفاده از خودروی شخصی، ایران یکی از نیازمندان بنزین و یکی از وارکنندگان این کالا در جهان است.
   

سال افتتاح   ظرفیت تولید روزانه بنزین (هزار لیتر)  پالایشگاه
 ۱۲۹۱  ۹۱۳۸  آبادان
 ۱۳۴۸  ۱۷۰۰  تهران
 ۱۳۵۰  ۱۱۳۷  کرمانشاه
 ۱۳۵۲  ۱۹۰۵  شیراز
 ۱۳۵۵  ۹۸۷  لاوان
 ۱۳۵۷  ۲۸۸۴  تبریز
 ۱۳۵۷  ۷۵۶۸  اصفهان
 ۱۳۷۲  ۴۷۶۰  اراک
 ۱۳۷۶  ۱۳۰۰۰  بندرعباس

(تحقیق به عمل آمده توسط بی‌بی‌سی، ۳۰ اوت ۲۰۱۱)

[۱۶]خبرگزاری فارس ۲۴ اسفند ۱۳۸۵- خامنه‌ای: «هرگونه عقب نشینی، زنجیره‌یی تمام نشدنی را به دنبال دارد و بنابراین راه غیر قابل برگشت است»، هم‌چنین: مجموعه هشدارهای سردمدار رژیم نسبت به عواقب عقب نشینی هسته‌یی در كتاب «عقب‌نشینی ممنوع»
[۱۷]علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت: شایعه‌ پراکنان بیمار این روزها به ترویج این سؤال می‌پردازند که چه نسبتی بین سامرا و حمید تقوی وجود دارد و ما را چه کار به اینکه در عراق و سوریه چه می‌گذرد؛ پاسخ این سؤال روشن است اگر تقوی‌ها در سامرا خون ندهند ما باید در سیستان، آذربایجان، شیراز و اصفهان خون بدهیم. (خبرگزاری فارس- ۸ دی ۱۳۹۳)
[۱۸] نشریه مجاهد شماره ۳۸- صفحه ۲- ۲۳ فروردین ۱۳۵۹
[۱۹]علی ربیعی، وزیر تعاون و كار و امور اجتماعی رژیم- خبرگراری مهر ۱۴ آذر ۹۳
[۲۰]سایت اقتصاد ایرانی – ۲۷آبان ۹۳
[۲۱]قانون بودجه سال ایرانی ۹۴ (مارس ۲۰۱۵ تا مارس ۲۰۱۶)- اقتصادنیوز ۱۷ دی ۹۳ 
[۲۲]خبرگزاری آسوشیتدپرس۲۷/۱/۹۴:« ایلنا خبرگزاری نیمه رسمی ایران می گوید، هزاران معلم تظاهرات‌های سراسری را برای درخواست حقوق بیشتر، برگزار كردند. این گزارش می‌گوید، تظاهرات‌های مسالمت‌آمیز روز پنجشنبه در چندین شهر از جمله در پایتخت، در تهران برگزار شد. معلمین در سكوت درمقابل ساختمان‌های وزارت آموزش وپرورش استانی تجمع نمودند. در تهران صدها معلم درمقابل مجلس تجمع نمودند. تظاهركنندگان پلاكاردهایی حمل می‌كردند كه درآن‌ها خواستار حقوق بیشتر و خواستار آزادی معلمین زندانی بودند كه گفته می‌شود درتظاهرات‌های مشابهی ماه گذشته بازداشت شده‌اند.

ما را دنبال کنید

مریم رجوی

maryam rajavi

رئيس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاكميت به مردم ايران

[ادامه]