بسوی آزادی ـ سخنرانی مریم رجوی گردهمایی بزرگ مقاومت ایران
هممیهنان!
شعبده انتخابات كه هفته گذشته با معرفی رئیسجمهور جدید آخوندها و موشكباران و كشتار مجاهدین به انتها رسید، بازنمایی مرحله سرنگونی رژیم است. آنچه رخ داد، نه شباهتی به یك انتخابات واقعی داشت، نه آزاد بود.
انتخاباتی با هشت نامزد دستچینشده كه همه یا مشاور و دستیار خامنهای بودند یا نماینده او.
انتخاباتی در شرایط اختناق مطلق، با قطع اینترنت، ممنوعیت رسانهها و با حضور یك میلیون پاسدار و مأمور امنیتی.
این بهاصطلاح انتخابات، قدم به قدم، بنبست رژیم را آشكار كرد: از تصفیه گسترده كاندیداها و مضحكه مناظره نامزدها تا ختم سرآسیمه انتخابات. بر این اساس اجازه بدهید بر چند نكته كلیدی تأكید كنم:
نكته اول: از این انتخابات، تمامیت رژیم، ضعیفتر بیرون آمد و یك قدم به سرنگونی نزدیكتر شد. خامنهای رفسنجانی را حذف كرد، اما در قدم بعد در تعادل درونی رژیم، نتوانست با مهندسی، مهره مطلوب خود را بیرون بیاورد و از ترس شروع قیامها به آخوند روحانی تن داد.او كه میترسید همین انتخابات نمایشی، طنابدار رژیمش شود، شتابزده بساط آن را جمع كرد و از دو مرحلهییكردن انتخابات همچشم پوشید. در غیر این صورت، اجتماعاتی كه در شبهای انتخابات با شعار «آزادی زندانی سیاسی» آغاز شده بود، به سرعت در قیامهایی گسترده، شعلهور میشد.
نكته دوم: رژیم آخوندی، دراین انتخابات، تهدید اصلی تمامیت رژیمش را به زبان موشك و كشتار، برجسته كرد. بههمین دلیل، درست چند ساعت قبل از اعلام نتایج انتخابات، خامنهای برای پوشاندن شكستش، با حمله به لیبرتی و كشتار مجاهدان آزادی، تلاش كرد به مردمی كه مترصد قیام بودند، هشدار بدهد.
نكته سوم: رویكارآمدن آخوند روحانی، محصول سلسلهیی از شكستهای تمامیت این رژیم است: شكست خامنهای، فروپاشی جناح حاكم، شكست احمدینژاد، بنبست سیاست انقباض، و شكست و ناتوانی اصلاح طلبان حكومتی. از این رو، این، گزینهای برای اصلاح و نجات رژیم آخوندی از سرنگونی نیست، بلكه گزینهای است برای فاز پایانی آخوندها.
نكته چهارم: تا این رژیم بر سر كار است، هیچ چیز تغییر نخواهد كرد. تنها راه حل، سرنگونی رژیم آخوندی است. و همچنان كه مسعود گفت: برهمخوردن تعادل درونی رژیم پلید ولایت، گواه ضعف و موقعیت متزلزل ولیفقیه ارتجاع است و این برای مردم ایران، بسیار مغتنم است؛ زیرا فرصتی است برای پیشروی مقاومت و قیام.
با اینحال، همچنانكه بعد از اعلام نتایج انتخابات گفتم، به رئیسجمهور جدید ارتجاع میگوییم: بدون آزادی بیان و حقوق بشر، و تا وقتی زندانیان سیاسی و فعالیت احزاب، آزاد نشده، تا وقتی كه سیاست تجاوزكارانه رژیم در سوریه و عراق ادامه دارد و تا وقتی كه رژیم برای دستیابی به بمب اتمی پا میفشارد، هیچ چیز عوض نمیشود. زیرا ولیفقیه میداند كه هرگونه تغییر جدی در این سیاستها، به سرنگونی تمامیت رژیمش، راه میبرد. با اینحال ما میگوییم، بفرمایید، این صحنه آزمایش شماست.
نكته پنجم: رئیسجمهور جدید ولایت فقیه كه با شعار اعتدال به صحنه آمده، یك كارگزار پرسابقه ماشین جنگ، امنیت و سركوب رژیم است.
با اینهمه، ما به آن دسته از دولتهای غربی و مماشاتگرانی كه با تلاش بیهوده میخواهند چنین كسی را، میانهرو معرفی كنند، میگوییم: بفرمایید اگر میتوانید، حتما این رژیم را به عقبنشینی از برنامه اتمی و سركشیدن جام زهر وادار كنید. اگر میتوانید، حتماً آخوندها را به دستبرداشتن از سوریه و عراق و لبنان وادار كنید.
اما هشدار میدهم كه فرصتها را از دست ندهید و پس از دهسال مذاكره بیحاصل، از كسی كه به گفته خودش در فریفتن غربیها تبحر دارد، دوباره فریب نخورید. و قبل از آن كه بمب هستهیی این رژیم بر سر مردم دنیا فرود بیاید، مانع آن شوید.
نكته ششم: در ورای هیاهوی انتخابات، رژیم ولایتفقیه برای فرار از سرنگونی، به جنگ با مردم سوریه برخاسته است. این جنگ كثیف، نه برای حفظ اسد، بلكه برای نجات خامنهای در تهران است. زیرا این رژیمی است كه برای حفظ خود، بنیادگرایی و تروریسم را از افغانستان و عراق تا بحرین و یمن گسترش میدهد.
وجدان مردم جهان جریحهدار است كه میبینند دولتهای غرب، دست روی دست گذاشته و تاكنون قتل عام وكشتار صدهزار تن از زنان و مردان و كودكان در سوریه را تماشا كردهاند. زمان آن است كه دیگر سپاه پاسداران و نیروی قدس را در لاذقیه و طرطوس و بیروت، تحمل نكنید و به حضور آنها پایان دهید.
پس به همه تصمیمگیرندگان در خاورمیانه و اروپا و آمریكا هشدار میدهم. همچنین به تمام دولتهای منطقه و همسایگان ایران كه هدف مقدم این رژیم هستند، هشدار میدهم كه دقایق آخر است. بنابراین اگر نمیخواهید دایره جنگ و كشتار در منطقه گستردهتر شود، راهی جز سرنگونی این رژیم نیست.
نكته هفتم: تجربه سالیان نشان داده مماشات با ولایت فقیه، یك مسیر شكست خورده است. همین سیاست مخرب بود كه به خلع سلاح و محاصره مجاهدین و تحویل امنیت اشرف به دولت عراق انجامید و سرنگونی آخوندها را به تعویق انداخت.
شاهراه آزادی، همانا راه حل سوم است. یعنی نه مماشات، نه جنگ؛ بلكه سرنگونی استبداد مذهبی، به دست مردم و مقاومت ایران. این راهحل، توسط نیروی جنگنده ضد رژیم، یكانهای ارتش آزادی و نیروهای انقلاب دموكراتیك مردم ایران، محقق خواهد شد.
هممیهنان!
حمله هفته پیش آخوندها به زندان لیبرتی و شهادت مجاهدان خلق، كلثوم صراحتی و جواد نقاشان كه درست در روز اعلام نتائج شعبده انتخابات صورت گرفت، اقدامی بود كه رژیم با آن میخواست تعادل شكننده خود را در برابر نیروی اصلی مقاومت حفظ كند. امروز من میخواهم از جامعه جهانی، بهویژه ملل متحد و دولت آمریكا بپرسم كه چرا مانع این جنایت نشدند؟ این كشتار، جنایتی كاملاً قابل پیش بینی و قابل پیشگیری بود.
اولین حمله موشكی رژیم به این زندان، در ۲۱ بهمن گذشته، كه باعث شهادت هشت مجاهد خلق شد، این واقعیت را آشكار كرد كه زندان لیبرتی به كلی ناامن است. و همه متوجه شدند كه بیخانمانسازی اجباری اشرفیها كه با فریبكاری نماینده ویژه صورت گرفت، درواقع، انتقال آنها به یك قتلگاه بوده است.
در آن موقع، انتظار طبیعی این بود كه ملل متحد و دولت آمریكا بلافاصله مسأله امنیت را حل كنند؛ زیرا نسبت به حفاظت مجاهدین در لیبرتی متعهد شده بودند. بهخصوص كه عوامل خامنهای علناً تهدید به حمله مجدد میكردند و دولت عراق در همان زمان صریحاً اعلام كرده بود كه امنیت لیبرتی را نمیتواند تأمین كند. سفارت آمریكا در بغداد هم پیشبینی كرده بود كه این حمله تكرار میشود.
پس همه میدانستند كه حملهیی در راه است، اما حتی در سطح حداقلها هم، اقدامات حفاظتی ضروری را انجام ندادند.
در این چهار ماه، مقاومت ایران صدها بار به مراجع ذیربط هشدار داد. من شخصاً بارها به پرزیدنت اوباما، بهدبیركلملل متحد، به كمیسر عالی پناهندگان، به وزیر امور خارجه آمریكا و مقامهای دیگر نامه نوشتم و هشدار دادم كه از كشتار بعدی جلوگیری كنید.
نوشتیم كه آقایان!
ساكنان لیبرتی در مقابل هر حملهیی آسیب پذیرند. گفتیم كه در لیبرتی پناهگاهی وجود ندارد. پس بگذارید مجاهدین دیوارهای حفاظتی بنگالها را كه پشت در لیبرتی است، به داخل كمپ وارد كنند. بگذارید وسایل حفاظت انفرادی مانند كلاه خود و جلیقه را از اشرف به لیبرتی منتقل كنند. و بگذارید مجاهدین به اشرف بازگردند كه بهطور نسبی امنتر است. و از آن جا انتقال به كشورهای دیگر صورت بگیرد.
اما واقعیت این است كه یونامی در این مدت به سادگی قادر بود وسائل حفاظتی مجاهدین را به آنها برساند،
سفارت آمریكا به سادگی میتوانست برای انتقال دیوارهای حفاظتی اقدام كند و دبیركل ملل متحد و دولت آمریكا میتوانستند راه بازگشت مجاهدین به اشرف را باز كنند.
اما در تمام این چهار ماه، دست روی دست گذاشته و كاری نكردند. به جای آن، كوبلر زندانسازی لیبرتی توسط دولت عراق را توجیه كرد و با شیطانسازی گسترده و گزارشهای دروغ، همه تقصیرات را به گردن خود مجاهدین انداخت. همچنین مقاومت ایران را مقصر شكست طرح انتقال به كشورهای ثالث معرفی كرد. و آنقدر این یاوهها را تكرار كردند تا مسأله ناامنی لیبرتی، از نظرها پنهان شود.
حالا وقت آنست كه در قبال همین خونها و جانهای از دست رفته، پاسخ بدهند. زیرا بیاعتنایی به یك جنایت قابل پیشگیری، دیگر نه مماشات است، نه بزدلی است و نه انفعال؛ این مشاركت در جنایت است و عاملان آن باید محاكمه شوند.
اسباب تأسف است كه ملل متحد و آمریكا اصرار میكنند كه هزاران نفر زیر آتش موشكهای رژیم آخوندی باقی بمانند و به وعدههای خیالی و انتقال قطرهیی به كشور ثالث دلخوش كنند كه معلوم نیست تا چه مدت دیگر محقق میشود.
سه سال است كه ما خودمان برای انتقال اشرفیها به كشورهای دیگر، همه درها را كوبیدهایم و بارها گفتهایم كه همه مخارج آن را هم بهعهده میگیریم.
اما ۱۶ماه پس از انتقال اشرفیان به لیبرتی، با تلاشها و فشارها و مخارج خودمان تا بهحال فقط چند ده نفر به آلبانی منتقل شدهاند و ۸ نفر به جاهای دیگر. در حالی كه قرار بود تا هفته اول اردیبهشت ماه، ۲۱۰ نفر به آلبانی منتقل شوند.
بنابراین آقایان!
حالا كه نمیتوانید طرح انتقال را اجرا كنید، حق ندارید بهای آنرا از خون فرزندان مردم ایران بپردازید. درهای زندان لیبرتی را باز كنید و بگذارید مجاهدین همین حالا به اشرف برگردند؛ بله همین حالا.
هممیهنان!
رژیم ولایت فقیه بقای خودش را در نابودی مجاهدین میبیند. این همان دینامیزمی است كه امروز اشرف و لیبرتی را نقطه گرهی نبرد با رژیم ضد بشری آخوندی كرده است.
و من بارها گفتهام خواست واقعی رژیم آخوندی این نیست كه مجاهدین، اشرف یا عراق را ترك كنند؛ هدف رژیم، نابودی فیزیكی مجاهدین یا تسلیم آنهاست. گزینه سومی در كار نیست.
كما اینكه همین رژیم است كه مانع اصلی تأمین امنیت ساكنان لیبرتی و مانع اصلی بازگشت مجاهدین به اشرف است.
در واقع یك طرح و برنامه حساب شده برای انحلال و فروپاشی نرم مجاهدین در كار بود. این طرح بهوسیله نماینده ویژه سازمان ملل در همكاری با رژیم ملاها پیش برده شد؛ از جابجایی اجباری اشرفیها تا زندانسازی لیبرتی. و هنگامی كه با پایداری مجاهدین مواجه شدند، حمله و كشتار مجاهدان را در دستور قرار دادند. اما بهرغم همه فشارها، پایداری مجاهدان و كارزار شما یاران مقاومت، به نتیجه رسید، مارتین كوبلر، این متحد مالكی- خامنهای را كنار زد و شما پیروز شدید.
حالا كسی كه با مأموریت انحلال نرم و پاشاندن مجاهدین آمده بود، خودش افشا و بركنار شده است. پس به همگنان و همخطان او میگوییم عبرت بگـیرید و بدانید كه شما در انتهای صفی هستید كه خمینی در ابتدای آن ایستاده بود. او در هدف شومش برای از بین بردن مجاهدین شكست خورد. پس خامنهای و همدستانش نیز جز شكست و رسوایی نصیبی نخواهند داشت.
هموطنان!
یاران اشرفنشان!
در برابر هیولای سركوب و جنایت كه از شهرها و روستاهای ایران تا دمشق و بغداد را هدف قرار داده، خوشبختانه مقاومت استواری ایستاده كه مظهر شرف و اعتبار وجود ایران و ایرانی است. جنبشی از آگاهترین و فداكارترین فرزندان مردم ایران، كه نقطه امید و تضمین آزادی است.
اما این نقدینه استراتژیكی را چه كسی پی افكنده و درچه مسیری و چگونه به ثمر نشانده است؟
انقلاب ایران را خمینی ربود، فرهنگ ایرانی و ارزشهای مبارزاتی ما را به لوث ارتجاع و دجالگری آلود و میهن ما را به كام استبداد و جنگ و عقبماندگی فرو برد.
اما چه كسی با شعار انقلاب دموكراتیك در ایران، رو در روی ”انقلاب اسلامی” خمینی، او را به چالش كشید؟
چه كسی با برافراشتن پرچم مقاومت بدون سازش، در برابر یورش ویرانگر خمینی ایستاد؟
چه كسی فضای پرابهام سیاسی را روشن كرد و قاطعانه گفت: شعار اصلی انقلاب ایران، شعار آزادی و تهدید اصلی، ارتجاع و دیكتاتوری دینی است؟
چه كسی گفت و در این ۳۰سال، اثبات شد كه افعی، كبوتر اصلاحات و میانهروی نمیزاید.
حالا از شما میپرسم: راستی او چه كسی است؟ (جمعیت: مسعود)
بله مسعود رجوی.
هم او كه زندانیان مجاهد با امید به او و راه و رسمش، بر تختهای شكنجه، مقاومت كردهاند و مقاومت میكنند. تیرباران شدگان و قتل عام شدگان، راه و نام او را فریاد زده و فریاد میزنند. صدایش از سی سال پیش در گوشها و جانها باقیست كه گفت:
هزاران بار بر بدنم شلاق زدند، هزاران بار طناب به گردنم انداختند، من نماینده نسل بیشمارانم، آمدهام تا خودم را برای آزادی خلق در زنجیرم فدا كنم.
آری، كلام او نزد شیفتگان آزادی، بشارت رهایی است ونزد دشمنان آزادی، پژواك جرم وگناه.
او بود كه شورای ملی مقاومت ایران را بنیان گذاشت، ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس كرد و كشتی مقاومت سازمانیافته مردم ایران را از سونامی بمباران و حمله و محاصره عبور داد.
بههمین علت است كه مثل همه تجربههای تلخ تاریخ، دستهای دشمن و خنجرهای زهرآگین خیانت، برای ترور شخصیت و حذف فیزیكی به كار میافتند.
در آمریكا، آبراهام لینكلن را دیكتاتور و فاقد صلاحیت نامیدند. چرا كه بیانیه رهایی بردگان را امضا كرده بود. و در دوران ملی شدن صنعت نفت، مصدق بزرگ را با القابی نظیر عوامفریب، خودخواه و خودرأی، میكوبیدند. امروز هم شاهدیم كه كر هماهنگ خامنهای- مالكی- كوبلر و خدمتكاران آنها، همان منویات شوم را تكرار میكند.
بگذارید برای روشن شدن ابعاد این طرح و برای ثبت در سینه تاریخ نكتهیی را امروز به شما بگویم:
در تیرماه سالگذشته، بعد از قطع ملاقاتهایم با كوبلر، با پادرمیانی و حضور یك گروه از شخصیتهای برجسته آمریكایی و اروپایی كه هماكنون این جا حضور دارند، با كوبلر ملاقات كردم. در این ملاقات، گذشته از همه حیلهها و نیرنگها برای جابهجایی اجباری مجاهدین از اشرف به لیبرتی، كوبلر كه از این پیشتر با مأموران گشتاپوی آخوندی دیدار و گفتگوهای مفصل كرده بود، به اصرار، خواستار اطلاعات در مورد مسعود بود. من بلافاصله برآشفتم و اعتراض كردم، اما او با سماجتی بسیار شك برانگیز، به پرس و جو ادامه میداد و در نقش دایه مهربانتر از مادر، حتی میگفت كه در جریان جابجاییها قصد حفاظت از جان او را دارد. آنقدر كه شخصیتهای حاضر در جلسه، همگی برآشفتند، برخی بپاخاستند و با اعتراض از او پرسیدند كه این سوالات و ردیابی را برای چه میخواهد؟
به موازات این ردیابی، هنگام انتقال آخرین ستونهای مجاهدین به لیبرتی نیز، عوامل رژیم درمیان نظامیان و لباس شخصیهای مالكی و زیر نظر مأموران كوبلر، به عكسبرداری از چهره مجاهدین، در حین بازرسی مشغول میشدند، و هنگامی كه مجاهدین اعتراض میكردند، كوبلر به جای ممانعت از این جاسوسی، خواستار خویشتنداری و سكوت مجاهدین بود. البته برای همه روشن و مشخص است كه در پشت این طرحها چه كسی قرار داشته و قرار دارد.
به قول شاملو
«آن كه بر در میكوبد شباهنگام
به كشتن چراغ آمده است.
آنك قصابانند
برگذرگاهها، مستقر
با كنده و ساطوری خونالود»
اما باید بگویم كه: با وجود همه دسیسهها و نامردمیها، حرف آخر را نسلی خواهد زد كه مسعود تربیت كرده است. همان نسل بیشماران كه میخروشد:
در برهوت استبداد و اختناق، آن عشق به آزادی كه وجود انسانی را تسخیر میكند، ماییم. در تیرگی دروغ و ریا و بیگانگی، آن فدا و صداقت كه راه مقاومت را میگشاید، ماییم. و در ظلمات ولایت فقیه، آن اراده پیروز كه ارتش آزادی از آن میجوشد، و برمیخیزد و سرنگون میكند، ماییم.
درصحنه سیاسی و تبلیغاتی هم میبینید كه با چه غیظ وكینهیی بر مسعود رجوی و رزمندگانش میتازند كه چرا برسرنگونی رژیم ولایت فقیه پا میفشارید؟!
چرا حاضر به انحلال سازمانتان نیستید؟! و در یك كلام حرفشان این است كه چرا مبارزه و مقاومت میكنید؟
حرفشان این است كه چون این مقاومت دچار فروپاشی نشده، چون اعضایش یك به یك تسلیم نشده و از آرمان خود دست برنداشتهاند، پس مقصرند.
بله این درست منطق دژخیم است كه مدعی است زندانی شكنجه شده، خودش مقصر است، زیرا اگر مقاومت نكرده بود، شكنجه نمیشد. اگر زانو میزد و با جلاد همكاری میكرد، اعدام نمیشد.
در این صورت، همه پیشتازان و راهگشایان تاریخ، خودشان مقصر زجر و دربدری و جان باختن خودشان هستند. عیسی بن مریم، خودش مقصر مصلوبشدن خود بوده است، زیرا كه میگفت باید دست از جان بشویید و هر روز صلیب خود را بردارید و با من بیایید. و مولای ما، حسین بن علی، خودش مقصر شهادت خود و یارانش در روز عاشورا بود. زیرا علیه ظلم قیام كرد. اگر اینچنین است، ما به همه تقصیرها و جرمها كه برای ما مینویسید، افتخار میكنیم.
به این اتهامات و صلیبها و دارها و تختهای شكنجه كه تنها دارایی ما از جهان شماست و نشانه مقاومت و سازشناپذیری ماست، افتخار میكنیم، اما هرگز از مبارزه برای آزادی دست برنمیداریم و این رمز ماندگاری ماست.
هموطنان!
نتیجه ۳۵ سال حاكمیت آخوندها و بیلان آن برای مردم ایران، كشتار و ویرانی، فقر و اعتیاد و گرانی و بیكاری است. نفرینبر شما و حكومت شما، كه هر شب دست كم پنج میلیون ایرانی گرسنه میخوابند. لعنت به شما كه بیش از هر كشوری در جهان، فروش اعضای بدن در ایران صورت میگیرد و نفرین به شما كه خیابانهای پایتخت را از این همه كودكان كار، این همه زنان خیابانی، و این همه جوانان معتاد پركردهاید.
اما در برابر این همه غم و درد، ما عزم خود را برای آزادی و شادی مردم ایران، هزار برابر میكنیم
ای شادی آزادی! روزی كه تو باز آیی، من با تو چه خواهم كرد؟
این خون شكوفان را چون دسته گل سرخی، در پای تو خواهم ریخت.
حضار گرامی!
سال گذشته در همینجا، یكی از موضوعات مبرم كارزار ما حذف نام مجاهدین از لیست گروههای تروریستی در آمریكا بود.
رأی دادگاه استیناف واشینگتن، كار و پیكار شما، و كوشش دوستان عدالتجوی این جنبش، در آمریكا و اروپا و ایستادگی مجاهدان آزادی، سرانجام آن لیستگذاری را درهمشكست.
هدف ما از حذف آن برچسب، برداشتن یك مانع بزرگ، از سر راه تغییر در ایران بود و حالا بعد از این پیروزی، وقت آن است كه این مبارزه برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه را در همه جا گسترش دهیم.
البته سرنگونی، به خودی خود محقق نخواهد شد. جنبش و مقاومتی میخواهد با یك تشكیلات منسجم و متحد، با انسانهایی آماده فداكاری، با پشتوانه اجتماعی و مردمی، برخورداد از استقلال مالی، با حضور گسترده زنان در همه پهنهها و یك آلترناتیو دموكراتیك با اهداف و برنامه روشن.
اجازه بدهید در اینجا برنامه ده مادهای این مقاومت را كه با پشتوانه خون شهیدان، و رنج اسیران و تلاش رزمندگان آزادی بناشده، یادآوری كنم:
۱. از نظر ما آرای مردم، تنها ملاك سنجش است و برهمین اساس، خواهان یك حكومت جمهوری مبتنی بر آرای مردم هستیم.
۲. ما خواهان یك نظام كثرتگرا و آزادی احزاب و اجتماعات هستیم. در ایران فردا ما به كلیه آزادیهای فردی احترام میگذاریم و بر آزادی بیان و آزادی كامل رسانهها و دسترسی بیقید و شرط همگان به فضای مجازی تأكید داریم.
۳. ما در ایران آزاد شده فردا، از لغو حكم اعدام دفاع میكنیم و نسبت به آن متعهدیم.
۴. مقاومت ایران از جدایی دین و دولت، دفاع خواهد كرد. هرگونه تبعیض در مورد پیروان كلیه ادیان و مذاهب، ممنوع خواهد بود.
۵. ما به برابری كامل زنان و مردان در كلیه حقوق سیاسی، اجتماعی و مشاركت برابر زنان در رهبری سیاسی، معتقدیم و هر گونه اَشكال تبعیض علیه زنان، ملغی خواهد شد و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال، برخوردار خواهند بود.
۶. ایران فردا، كشور عدالت و قانون است. ما خواهان ایجاد یك نظام قضایی مدرن، مبتنی بر احترام به اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاكمه علنی و استقلال كامل قضات هستیم. همچنین قانون شریعت آخوندی، در ایران فردا جایی نخواهد داشت.
۷. ایران فردا كشور احترام به حقوق بشر است. ما متعهد به «بیانیه جهانی حقوق بشر» و میثاقها و كنوانسیونهای بینالمللی از جمله: «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی»، «كنوانسیون علیه شكنجه» و «كنوانسیون حذف كلیه اشكال تبعیض علیه زنان» میباشیم.
ایران فردا، كشورِ برابری همه ملیتهاست. ما بر خودمختاری كردستان ایران كه طرح آن را شورای ملی مقاومت تصویب كرده، تأكید داریم. زبان و فرهنگ هموطنان ما از هر ملیتی كه هستند، در زمره سرمایههای انسانی تمام مردم این كشور است كه باید در ایران فردا ترویج شود وگسترش پیدا كند.
۸. ما مالكیت شخصی، سرمایهگذاری خصوصی و بازار آزاد را بهرسمیت میشناسیم و این اصل را پیشاروی خود داریم كه چه در اشتغال و چه در كسب و كار، تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند.
از نظر ما ایران فردا كشور حفاظت از محیط زیست و احیای آن خواهد بود.
۹. سیاست خارجی ما مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز، صلح و همكاریهای بین المللی و منطقهیی و احترام به منشور ملل متحد خواهد بود.
١٠ . ایران آزاد فردا یك كشور غیراتمی و عاری از سلاحهای كشتار جمعی خواهد بود.
هممیهنان!
حرف ما این نیست كه آخوندها بروند تا ما جایگزین آنها شویم؛ حرف ما این است كه رأی و انتخاب و نظر مردم ایران، حاكمیت پیدا كند.
ما آمدهایم كه فدای انتخاب آزادانه مردم ایران شویم. این انتخابی است كه ایران را سرشار از اعتماد و گلستان آزادی و عدالت میكند و چنین خواهد شد.
یاران مقاومت!
میپرسید سیاست ما چیست و چه مسیری در پیش داریم؟ جواب، نبرد است و پیكار در همه اشكال، در همه جا و با تمام توان.
میپرسید هدف ما چیست؟ جواب، این است: برقراری آزادی، دموكراسی و برابری در ایران اسیر.
اگر این مبارزه، دشواریهای بسیار دارد، و اگر راهی طولانی است با رنج بسیار، چه باك؟ زیرا برخاستهایم تا همه وجود و هستیمان را فدای آزادی مردم ایران كنیم.
پس به نیروی خرد از جای برخیزیم
و با دیو ستم آن سان درآویزیم
و بستیزیم
كه تا از بن
بنای اَژدَهاكی را براندازیم
و طرحی نو دراندازیم
سلام بر آزادی
سلام بر مردم ایران
سلام بر مجاهدان اشرف و لیبرتی
سلام بر همه شما
- برچسبها:مردم ایران, مریم رجوی, مقاومت ایران