گزیده مصاحبه مریم رجوی با روزنامه الیوم السابع مصر
چگونه در زمان شاه به مجاهدین پیوستید، آیا برادرتان آقای محمود تأثیری روی اندیشه سیاسی و نگرش استراتژی شما برای مخالفت با شاه در دهه هفتاد داشت؟ چگونه در زمان شاه به مجاهدین پیوستید، آیا برادرتان آقای محمود تأثیری روی اندیشه سیاسی و نگرش استراتژی شما برای مخالفت با شاه در دهه هفتاد داشت؟
من در محیط خانوادهام تحت تأثیر دکتر محمد مصدق پبشوای نهضت ملی ایران قرار گرفتم. در دهه ۱۳۵۰ در دانشگاه صنعتی شریف در تهران تحصیل میکردم. این دانشگاه در آن زمان یکی از کانونهای سیاسی بود که سمپاتی زیادی به سازمان مجاهدین در آن بود. بالطبع در این دوران از فداکاریهای جنبشهای آزادیخواه در برابر دیکتاتوری شاه بهخصوص مجاهدین تأثیر گرفتم. وقتی که برادرم محمود به علت ارتباط با سازمان مجاهدین توسط ساواک شاه دستگیر شد، این واقعه من و اعضای خانوادهام را بیشتر به مبارزه علیه رژیم ترغیب کرد. در همین دوران بود که خواهر بزرگترم نرگس توسط رژیم شاه کشته شد.
رژیم کنونی بعد از موفقیت انقلاب ۱۳۵۷، علیه همه حامیانش چرخید و به تصفیه و دستگیری تعدادی از مجاهدین خلق پرداخت. همچنین به شکنجه و اعدام خواهرتان خانم معصومه و همسرش منجر گردید… آیا این بدین معنا است که شما یک کینه شخصی با رژیم کنونی دارید؟
خیر من هیچ کینه شخصی با این رژیم ندارم. جنبش ما میخواهد ۸۰ میلیون ایرانی را از اسارت رژیمی که حرث و نسل را هلاک کرده، آزاد کند. تنها معصومه توسط این رژیم اعدام نشده است ۱۲۰هزار تن اعدام شدهاند که همه خواهران و برادران و فرزندان من بودهاند. از جمله ۳۰ هزار زندانی سیاسی که در سال ۱۳۶۷ بهفتوای خمینی قتلعام شدند که بیش از ۹۰ در صد آن اعضا و هواداران سازمان مجاهدین بودند. اعضای خانواده من بخش کوچکی از آنها هستند و خونشان رنگینترین از سایر شهیدان نیست. مبارزه ما نه یک انتقامجویی، بلکه یک مقاومت ملی برای نجات ایران و منطقه از هیولای استبداد زیر پرده دین است.
وجوه مشترک بین انقلاب علیه رژیم شاه و قیامهای کنونی چیست؟ آیا تفاوتهایی هم دارد؟
هر دو قویاً ضد دیکتاتوری است. هردو خواست آزادی و سرنگونی رژیم را در کانون خود دارند، و در هردو نیروی عمده شرکتکنندگان جواناناند. اما این دو قیام وجوه افتراق بسیار زیادی دارند: امروز ما با رژیمی طرف هستیم که صدبار جنایتکارتر از رژیم شاه است. در انقلاب ۱۳۵۷، با حاکمیت استبداد مذهبی، بنیادگرایی تحت نام اسلام در ایران متولد شد، اما در قیامهای سال ۹۶، بهزانو درآمد انقلاب ۵۷ سازمان یافته نبود. اما قیام کنونی بهمیزان زیادی توسط مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان یافته است.
چندین کتاب نوشتهاید که تعدادی از آنها مربوط به زنان و اسلام است از جمله «اسلام، زنان و برابری» و «زنان نیروی تغییر» و «زنان علیه بنیادگرایی»، و اولین زنی در تاریخ سیاسی ایران هستید که از سوی اپوزیسیون یعنی شورای ملی مقاومت ایران به عنوان رئیس جمهور انتخاب شدهاید. دلیل آن از نظر شما چیست؟
برای من مبارزه با ستم و نابرابری که نسبت به زنان ایران روا شده و نیز دفاع از حقیقت اسلام، که پیاماش آزادی و رحمت است، از نبرد برای آزادی و دمکراسی در ایران جدا نیست. سرکوب، زنستیزی، دجالیت مذهبی، در کنار صدور تروریسم و ارتجاع بهمنطقه همه از مؤلفههای استراتژیک بقای رژیم است. مقاومت ما دقیقاً در همین نقاط رو در روی رژیم موضع گرفته و با آن میجنگد. تا آنجا که به زنان برمیگردد من نسلی از زنان را نمایندگی میکنم که از روز اول در مقابل رژیم آخوندی مقاومت کردند و دهها هزار تن از آنان دستگیر، شکنجه و اعدام شدند و بخش وسیعی از آنان در کمپهای اشرف و لیبرتی مقاومت در مقابل این رژیم را هدایت کردند. زنان ایرانی پیشتاز مقاومت در مقابل یک رژیم ضد ایرانی، ضد اسلامی و زن ستیز هستند که اراده خودشان برای سرنگونی این رژیم را بار دیگر در قیام اخیر در مقابل رژیم آخوندی به منصه ظهور رساندند.
در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی رژیم ایران از طریق تفاهمهایی با غرب و آمریکا موفق به گنجاندن نام سازمان در لیست گروههای تروریستی شد، که بعد سازمان توانست از این لیستها خارج شود. آیا این به این معناست که روابط محرمانه و کانالهای ارتباط غیرعلنی بین تهران و واشینگتن و تهران و بروکسل در دهههای گذشته وجود داشته است؟
در آن دوره، هم بهصورت مخفی و هم بهصورت علنی، رژیم ایران به کرات با پایتختهای غربی تماس، ملاقات و مبادله پیام داشت. بهعنوان مثال در زمان ریاست جمهوری جرج بوش، دو طرف ۲۸ بار در عراق با هم مذاکره کرده کردند. در ملاقاتها و مراودات علنی و غیر علنی اولین و مهمترین خواست رژیم ایران اعمال فشار و محدودیت علیه مجاهدین و حتی استرداد رهبران آنها میشد. وال استریت ژورنال در ۷ مه به نقل از دیپلماتهای غربی نوشت اولویت رژیم ایران در هر مذاکره ای سرکوب مجاهدین است. این موضوع تا امروز هم ادامه داشته است. در اوایل ژانویه همین امسال فیگارو به نقل از مقامات کاخ الیزه نوشت هیچ گفتگویی بین رژیم ایران و فرانسه نیست مگر اینکه در برگیرنده مجاهدین باشد. در طول این سالها سیاست غالب در غرب، مماشات با دیکتاتوری حاکم بر ایران بوده. مهمترین عنصر سیاست مماشات، گنجاندن نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی بود. سیاست مماشات نقش مهمی داشت هم در حفظ رژیم و هم در باز کردن راه نفوذ و جنگ افروزی و ویرانگریش در خاورمیانه. هر چند این سیاست امروز شکست خورده است اما همچنان بقایای این سیاست بهخصوص در اروپا در عمل به به ماشین افراطیگری و تروریسم آخوندهای تهران سوخت میرساند
در سال ۱۳۶۶، سازمان یک بازوی مسلح یعنی «ارتش آزادیبخش ملی ایران» را تأسیس کرد. که چندین عملیات کیفی در داخل ایران انجام داد، آیا همچنان این ارتش تا الان کارش را انجام میدهد؟ آیا درست است که رزمندگان سازمان توانستند در نبرد «چلچراغ» تعدادی از شهر از جمله «مهران» را در آستانه پایان جنگ هشت ساله تحت کنترل بگیرند؟
سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۵۹، اشغال خاک ایران توسط عراق را قویا محکوم کرد و در جنگ علیه عراق در صفوف مستقل شرکت داشت. عدهیی از اعضا و هواداران مجاهدین در این جنگ کشته شدند و شماری از آنان به اسارت در آمدند و تا سال ۱۳۶۹ که تبادل اسرا صورت گرفت در اردوگاههای عراق بودند. از خرداد ۱۳۶۱ وقتی سربازان عراق خاک ایران را تخلیه کردند دیگر جنگ هیچ موضوعیتی نداشت. اما بهمدت شش سال پس از آن خمینی بر ادامه جنگ اصرار میکرد. در این دوره مقاومت ایران پرچم صلح را برافراشت. شورای ملی مقاومت ایران در اسفند سال ۱۳۶۱، طرح صلح در جنگ ایران و عراق را بهتصویب رساند که دولت عراق نیز رسما اعلام کرد که آنرا مبنای قابل قبولی برای مذاکرات صلح میداند. و بیش از ۵ هزار تن از شخصیتها و احزاب برجسته اروپایی و آمریکایی در یک بیانیه مشترک از طرح صلح شورا حمایت کردند.
این جنگ تماما علیه منافع مردم ایران بود و کارزار مجاهدین در داخل کشور علیه این جنگ ضد میهنی توانست بسیج جنگ طلبانه ملایان را بتدریج با شکست مواجه کند. جنگ دیگر در میان مردم ایران نه تنها هیچ مشروعیتی نداشت بلکه مردم ایران نمیخواستند فرزندانشان در جنگی کشته شوند که تنها تامین کننده منافع باند حاکم بود در سال ۱۳۶۵ مجاهدین مقر مرکزی خود را به عراق منتقل کرد. حضور مجاهدین در عراق ضربه بزرگی به جنگ طلبی آخوندها بود. زیرا به مردم ایران نشان میداد هم صلح در دسترس است و هم اینکه برعکس انکه رژیم تبلیغ میکند برای زیارت ائمه شیعه در کربلا و نجف آنطور که آخوندها تبلیغ میکنند نیازی به جنگ نیست متعاقبا ارتش آزادیبخش ملی ایران در مرز ایران و عراق تشکیل شد که از نظر نظامی کاملا مستقل از عراق بود و وقتی این ارتش شهر مهران در غرب ایران را آزاد کرد و دو لشگر رژیم را کاملا در هم شکست و ۱۵۰۰ اسیر گرفت و دو میلیارد دلار سلاحهای سنگین رژیم را یا بهغنیمت گرفت و یا تخریب شد، خمینی فهمید ادامه جنگ به سرنگونیاش منجر میشود و بههمین خاطر کمتر از ۴ هفته بعد از آزاد سازی شهر مرزی مهران به قول خودش جام زهر آتش بس را سرکشید.
در مورد استقلال عمل مجاهدین در عراق در فاصله سالهای ۱۳۶۵ زمانی که به این کشور رفتند تا سال ۱۳۸۲، زمانی که آمریکا عراق را اشغال کرد مدارک بسیار زیادی وجود دارد. از جمله هیأت آنمویک (سازمان ملل) که بعداً از عراق بازدید کرد و از قرارگاههای مجاهدین نیز دیدار کرد، رسماً تأیید کرد که این قرارگاهها تحت کنترل عراقیها نیست و شبیه مراکز دیپلماتیک در عراق است.
همه میدانند که برنده اصلی اشغال عراق توسط آمریکا آخوندهای ایران بودند. متاسفانه در یک سیاست سراپا اشتباه درهای عراق بر روی رژیم ایران از همان سال ۸۲ باز شد و این رژیم صدها هزار مزدور خودش را به عراق سرازیر کرد و به سرعت این کشور به جولانگاه پاسداران تبدیل شد. در این دوران آخوندها و دستگاههای اطلاعاتی آنها در حالیکه همه اسناد مربوط به دولت پیشین در عراق را در اختیار داشتند، حتی نتوانستند یک برگ علیه ما پیدا کنند.
برویم بهسالهای طولانی که اعضای سازمان در کمپهای اشرف و لیبرتی در عراق سپری کردند. شما چگونه توانستید از این دوران سخت عبور کنید بهخصوص که عراق در آن زمان دست رژیم آخوندی وکسانی بود که با این رژیم کار میکردند؟
بهمدت ۱۰ سال در اشرف و سپس ۴ سال در لیبرتی مجاهدین هدف فشارهای ضدانسانی از سوی رژیم ولایت فقیه و عواملاش در عراق بهویژه مالکی نخست وزیر دست نشاندهاش، قرار داشتند. از جمله با محاصره پزشکی طولانی، شکنجه صوتی بهمدت ۶۷۷ روز با ۳۲۰ بلندگوی غولپیکر بهطور شبانه روزی، ترور دهها تن از عراقیان حامی مجاهدین، چند حمله با زرهی و هاموی به اشرف و شش بار موشک باران لیبرتی که در مجموع باعث شهادت۱۴۱ عضو مجاهدین و مجروح شدن نزدیک به ۱۵۰۰ نفر شد و ۲۷ نفر هم در اثر محاصره ظالمانه زجرکش شدند.
آنچه باعث شکست طرحهای متعدد رژیم برای انهدام این جنبش شد، چند عامل بود:
فداکاری اعضای مجاهدین که در مقابل فشارها و حملات دشمن استوار ماندند انسجام و اتحاد درونی این جنبش و کارزار سیاسی گسترده مجاهدین در سطح بین المللی که به کمک انبوه ایرانیان هوادار این سازمان در کشورهای غرب توانستند پارلمانهای اروپایی، کنگره آمریکا، نهادهای ملل متحد و جبهه وسیعی از حقوقدانان و وکلا را به حمایت از مقاومان اشرف و لیبرتی برانگیزند و یک حفاظت بینالمللی برای آنها فراهم سازند.
اگر به قیامی که در دیماه گذشته رخ داد برگردیم، از نگاه شما به مسایل، دلیل انفجار جامعه ایران علیه رژیم چیست، چرا خواستار رفتن خامنهای شده و شعارهای «مرگ بر خامنهای.. مرگر بر دیکتاتور» سرداد؟
این انفجار انباشتگی شدید نارضایتی مردمی: بیکاری بیش از ۱۰ میلیون نفر (یعنی بیش از ۴۰ درصد)، حلبیآبادنشینی ۲۰ میلیون نفر، گرسنگی یکسوم جمعیت، بحران بیآبی که بخشی از مردم را مجبور به مهاجرت در درون کشور کرده (آوارگان آب)، تضاد حاد جمعیت میلیونی زنان و جوانان بسیار آگاه و بسیار تحصیلکرده با شرائط تحمیل شده آخوندها که هیچ سهمی از سیاست و اقتصاد کشور برای آنها باقی نگذاشته و بالاخره خشم عمومی ناشی از اختناق و فقدان هرگونه آزادی. اینها و عناصر بسیار دیگر عامل اجتماعی و اقتصادی شکلگیری قیام است.
اما یک عامل دیگر، تغییر شرائط بینالمللی است. با پایان دولت اوباما، سیاست مماشات آمریکا با رژیم پایان یافت. این سیاست بهخصوص در شانزده سال گذشته کمککار خامنهای بود. رژیم ولایت فقیه حالا دیگر این پشتوانه را ندارد. عامل مهم دیگر نقش مجاهدین بهخصوص پس از انتقال جمعی و سازمانیافته از عراق است. مجاهدین با تشکیل کانونهای شورشی توانستهاند در برانگیختن یا سمت دادن و هدایت کردن قیام نقش تعیین کنندهای داشته باشد.
طی قیام حسن روحانی رئیس جمهور ایران از مقامات فرانسوی خواستار اتخاذ اقداماتی علیه فعالیتهای مجاهدین خلق شد چرا که آنها «در انفجار اوضاع دست دارند»، نظرتان در این رابطه چیست؟ این اعتراف رسمی به قدرت سازمان برای به حرکت درآوردن جامعه چه دلیلی دارد؟
این از علائم فاز سرنگونی رژیم ملاهاست. آخوندهای حاکم معمولاً تا جایی که بتوانند نقش مجاهدین و پایگاه این جنبش در دل جامعه ایران را پنهان میکنند و منکر آن میشوند. ولی اینبار ناچار بهاین اعتراف شدند. زیرا از نقش مجاهدین در برانگیختن و گسترش دادن قیامها وحشت کردهاند. روزنامه فرانسوی فیگارو در ۴ ژانویه ۲۰۱۸ نوشت: در الیزه گفته میشود «هیچ گفتگویی با مقامهای ایرانی نداشتهایم که طی آن در نقطهیی موضوع مجاهدین بهرخ ما کشیده نشود».
در جلسه شورای امنیت برای بررسی قیام ایران در ۶ ژانویه اعضای اتحادیه اروپا و فرانسه مشخصا از صدور قطعنامهای که سرکوب تظاهر کنندگان توسط ایران خودداری کرده و گفتند «این تظاهرات تهدیدی برای صلح جهانی نیست»، این موضع را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه اهمیت بسیار دارد، برپایی جلسه اضطراری شورای عالی امنیت برای بررسی قیام ایران بود. در حقیقت، برپایی این جلسه، دستاورد سیاسی قیام و ثمره خون دهها شهید این قیام و رنج هزاران نفری است که دستگیر و شکنجه شدند. زیرا باعث شدند که سرکوب حق حاکمیت ملت ایران توسط رژیم ولایت فقیه به موضوع شورای امنیت ملل متحد تبدیل شود. در حالی که دولتهای بزرگ جهان تا پیش از این بهسرکوب وحشیانه مردم ما و به اعدام ۱۲۰هزار مجاهد و مبارز چشم بسته بودند. اما این که چرا برخی دولتهای اروپا از صدور قطعنامه علیه رژیم پرهیز کردند بهاین دلیل است که بهخاطر منافع تجاری نمیخواهند روابطشان با رژیم آخوندی تضعیف شود.
در تظاهرات، اکثر شعارها روی محکومیت سیاست خارجی تهران متمرکز بود.. «جانم فدای ایران» و «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» از نظر شما چرا تظاهر کنندگان روی انتقاد سیاست خارجی متمرکز بودند و آیا این شعارها به تغییر سیاستهای مداخله جویانه رژیم در یمن و سوریه و عراق و لبنان راه خواهد برد؟
این برای مردم ایران یک امر خارجی نیست بلکه یک موضوع داخلی است. مردم بهخوبی دریافتهاند که صدور ارتجاع و تروریسم بهخاورمیانه و از جمله جنگ جنایتکارانه با مردم سوریه، بخشی از عملیات حفاظت رژیم در قبال خطر سرنگونی است. خامنهای و سران سپاه بارها گفتهاند اگر در سوریه و عراق نجنگند، باید در تهران و سایر شهرهای ایران خط ببندند. یعنی خط بستن در مقابل قیام مردم ایران.
بهعلاوه مردم میبینند در حالی که فقر و گرسنگی برکشور حاکم شده، خامنهای بخش بزرگی از درآمد سالانه کشور را صرف ویرانگری و جنگ و کشتار علیه ملتهای خاورمیانه میکند. در لایحه بودجه سال آینده کشور، ۲۶.۸ میلیارد دلار برای امور نظامی و امنیتی و صدور تروریسم اختصاص دادهاند. این جدا از ۲۷.۵ میلیارد دلاری است که از درآمد نهادهای تحت کنترل ولیفقیه و سپاه پاسداران صرف مخارج نظامی میشود. علاوه بر اینها، اخیراً خامنهای دستور داد ۲.۵ میلیارد دیگر از صندوق توسعه صرف امور نظامی شود.
روشن است که پاسداران انقلاب و رژیم توانستهاند قیام را خاموش کنند لذا میخواهیم ارزیابی شما را در رابطه با دلایل موفقیت رژیم در باز گرداندن تظاهر کنندگان به خانههایشان بدانیم؟ آیا فکر میکنید که این قیام بزودی قابل تکرار است؟
حتما همینطور خواهد شد زیرا عواملی که باعث قیام شد، بههمان شدت باقی است. بنابراین قیامها دوباره فوران میکند. در هفتههای اخیر صدها اعتراض و اعتصاب از جانب کارگران و دانشجویان و بخشهای دیگر جامعه صورت گرفته. این اعتراضها تأیید میکند که دیوار ترس در جامعه ایران ترک برداشته و ظرفیت ادامه قیامها وجود دارد. بهخصوص که آخوندهای حاکم نه در عرصه سیاسی، نه در زمینه اقتصادی راهحلی برای بحران کنونی ندارند.
واقعیت هماهنگی بین مجاهدین خلق و گروههای قومی اپوزیسیون رژیم در داخل و خارج و طبعا در صدر آنها نیروهای کردی و اهوازی چیست؟
حمایت از هموطنان کرد، بلوچ، عرب، ترک، ترکمن و … همواره بخشی از مبارزه مجاهدین بوده است. همچنین خواهران و برادران اهل سنت ما. آنها بخشهای گوناگون ملت ایران و مانند فارس ها جزو اجزای اصلی جامعه ایران هستند. کما این که اعضا و مسئولان مجاهدین هم ـ چه در گذشته چه حال ـ ترکیبی از ملیتهای مختلف بوده اند. ما همواره با همه کسانی که با رژیم آخوندی مبارزه کرده و خواهان سرنگونی آن هستند احترام میگذاریم و روابط دوستانه داریم.
در صورت سرنگونی رژیم و موفقیت شما در رسیدن به حاکمیت، اخیرا ایده خود مختاری برای خلقهای غیر فارس ایران را ارائه دادهاید. این یکی از دلایلی است که باعث میشود پیام سیاسی شما از سوی بخشهای زیادی از ملیون ایرانی رد شود چرا که آنها در پروژه شما تجزیه کشور را میبینند و نه جمع کردن آن، میزان توافق یا اختلاف شما با این طرح چیست؟
در برنامه شورای ملی مقاومت برای آینده ایران بر «خودمختاری داخلی بهمفهوم رفع ستم مضاعف از همه شاخهها و تنوعات ملی وطنمان و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچگی تجزیهناپذیر کشور» تأکید شده است. این برنامه در سال ۱۳۶۰ منتشر شده و از آن زمان همواره مورد تأیید هموطنانمان بوده است. هیچکس جز رژیم ایران مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران را به تجزیه طلبی متهم نکرده و نمیکند، رژیمی که بیشترین ضربه را به وحدت ملی و انسجام جامعه ایران وارد کرده است در نقطه مقابل مجاهدین که خون اعضایشان در همه استانهای ایران جاری شده و در دیدگاهها و برنامههایشان خواهان تامین حقوق همه اجزای جامعه ایران در چارچوب یکپارچگی تجزبه ناپذیر کشور هستند، تضمین تمامیت و وحدت ایران محسوب میشوند.
گرایش استراتژیک شما به روابط ایران عرب و بهویژه روابط ایران مصر در صورت موفقیت شما در سرنگونی رژیم و رسیدن به قدرت چیست؟ به سیاستهای کنونی مصر در قبال ایران چگونه مینگرید؟ چرا قاهره تا کنون از عادیسازی روابط با تهران بهرغم تلاشهای مستمر ایران برای ازسرگیری روابط با مصر خودداری میکند؟
ما چه امروز چه در فردای سرنگونی رژیم مؤکداً در پی روابط صلحآمیز، برادرانه و همبسته با همسایگان و ملتها و کشورهای عرب هستیم. از نظر ما پیشرفت و کشورهای منطقه در گرو همبستگی میان همه طرفهاست و این در قدم اول نیازمند سرنگونی رژیم ولایت فقیه است. واضح است که مصر جایگاه ویژهای چه در منطقه و چه در جهان عرب دارد.
احتراز از برقراری رابطه با رژیم ولایت فقیه، یک رویکرد هوشیارانه ای است که به نفع همه کشورهای منطقه است. جای آنست که همه کشورهای مسلمان و عرب و سایر کشورهای جهان نیز از هرگونه رابطهیی با این رژیم که دشمن مردم منطقه و خطر اصلی صلح و امنیت جهان است اجتناب کنند. تا امروز استبداد مذهبی حاکم بر ایران سوریه و عراق و یمن و لبنان را در کام خون و ویرانی یا ازهمگسیختگی فرو بردهاند؛ اگر جلوی آن گرفته نشود سایر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را هم بهکام جنگ و نابودی میکشاند.
گفته میشود که خامنهای رهبر کنونی رژیم از زمان خمینی پشت برخی طرحهای تروریستی وترورها در خارج ایران بوده است. آیا این اطلاعات را تأیید میکنید این عملیات در چه شرایطی صورت گرفته است؟
بله این درست است. خمینی، در سال ۱۳۶۱ همین خامنهای را مامور تشکیل باندهای تروریستی در عراق نمود و در همان زمان خامنهای مسئولیت تشکیل باند تروریستی حزب الشیطان در لبنان را عهدهدار شد. هم اکنون نیز طرح جنایتهای تروریستی نیروی قدس سپاه پاسداران، عملیات جنگی پاسداران در سوریه و اداره گروههای تروریستی شبهنظامی رژیم در عراق و لبنان و یمن و … همه در بیت خامنهای و تحت نظر مستقیم خود او تصمیمگیری میشود.
شما بهعنوان یک جنبش مسلمان هستید و خود شما هم یک زن مسلمان ومحجبه هستید، چگونه میتوانید از جدایی دین از دولت دفاع کنید؟
ما خواهان یک جمهوری بر اساس جدایی دین و دولت هستیم. این خواست اکثریت عظیم ملت ایران است که بساط استبداد دینی برچیده شود. این به هیچوجه به معنی بی دینی یا ضدیت با دین نیست بلکه به این معنی است که هر کس آزاد است دین خود را داشته باشد و در عین حال هیچ دینی بر دولت یعنی حوزه عمومی استیلا ندارد و پیروان هیچ دینی از امتیاز ویژه برخوردار نخواهند بود. بر اساس مصوبات شورای ملی مقاومت کلیه قوانین ضد اسلامی رژیم آخوندی که تحت نام اسلام تصویب شده لغو خواهد گردید. و هیچکس بهخاطر اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین از هیچ امتیازی برخوردار نخواهد شد و یا از هیچ امتیازی محروم نخواهد شد.
از نظر من این همان آیین پاک محمد وبیان قرآن که لا اکراه فی الدین. والمومنون کل آمن بالله وملائکته وکتبه ورسله. روشن است که پرچمداری چنین طرحی هنگامی میتواند مؤثر باشد که از جانب یک جنبش عمیقاً پایبند بهاسلام و برخوردار از حمایت مکفی اجتماعی ارائه شود. بههمین دلیل اعلام این ابتکار از جانب مجاهدین با اقبال مردمی مواجه شده است. بنا به گفته مقامات خود رژیم در قیامهای اخیر مردم ما با حمله بهدفاتر دست کم ۶۰ امام جمعه و از بین بردن مظاهر دجالیت مذهبی آخوندها در شهرهای مختلف نشان دادند که پایان دادن بهاستبداد دینی را اراده کردهاند.
آنچه ما برای آینده ایران میخواهیم همچنین جامعهیی بر اساس احترام بهحقوق بشر، برابری زن و مرد، برخورداری همه مردم از فرصتهای برابر اقتصادی و یک ایران غیراتمی است که در صلح و همزیستی با همسایگاناش بسر میبرد. تأمین خودمختاری برای ملیتهای گوناگون در چارچوب تمامیت تجزیهناپذیر کشور نیز بخشی از برنامه ماست. سرنگونی رژیم آخوندی لازمه رهایی ایران از عقب ماندگی و فقر کنونی و پایان دادن به همه این ستمهاست.
- برچسبها:قیام ایران, مردم ایران