سخنرانی مریم رجوی در کنفرانس بینالمللی در پاریس
سالگرد انقلاب ضدسلطنتی، تغییر در ۲۰۱۳
با سلام به شما دوستان عزیز و حضار محترم.
و با درود به شخصیتهای محترمی که از آمریکا، فرانسه، اسپانیا، استونی، مصر و سایر کشورها در گردهمایی مقاومت ایران حضور یافته اند، به همه شما درود میفرستم.
در آستانه سالروز انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران، یاد آن انقلاب به مسلخ کشیده شده را گرامی میداریم و برای سرنگونی تمامیت رژیم ولایت فقیه تجدید عهد میکنیم.
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود زجان شستم از برای آزادی
در محیط طوفانزا ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
ما برآنیم که دوران کنونی را که دوران سرنگونی استبداد مذهبی است، با تکیه به خلق آگاه و دلیرمان، بهپیروزی وآزادی برسانیم؛ و چنین خواهد شد.
چند روز دیگر سالروز حماسه ۱۹بهمن است که فراز پرشکوهی در تاریخ آزادی ایران است. سلام بر اشرف و موسی و یارانشان که ایستادگی آنها در برابر فاشیسم دینی، افتخار جاودان ملت ماست.
دوستان گرامی!
سه دهه پس از حاکمیت رژیم خونریز و بنیادگرا، بخشهای وسیعی از جهان، از اندونزی در سواحل اقیانوس آرام تا آسیای میانه و غرب آفریقا، صحنه تاخت و تاز بنیادگرایان است. اجازه بدهید با این چند سؤال آغاز کنم که:
ـ آیا گسترش بنیادگرایی در این ابعاد، قابل مهار نبود؟
ـ آیا آنچه بر سر بهار عرب میآید، اجتناب ناپذیر است و در غیر این صورت، راهحل آن چیست؟
ـ بنیادگرایی اسلامی در ایران چگونه به حاکمیت رسید؟
ـ و آیا راهحل و آلترناتیوی برای مقابله با غول بنیادگرایی اسلامی، وجود دارد؟
برای پاسخ به این سؤالات، بگذارید که قدری به عقب برگردیم: ۳۴سال پیش مردم ایران برای آزادی و دموکراسی علیه دیکتاتوری قیام کردند. اما خمینی با استفاده از یک شرایط استثنایی، رهبری انقلاب را سرقت کرد. این دیکتاتوری سلطنتی بود که با سرکوب و کشتار، روشنفکران دموکرات و به خصوص رهبران مجاهدین و فداییها را یا کشت و یا تا آخرین روز حکومتش زندانی کرد و صحنه را به طور کامل برای حاکمیت آخوندهای بنیادگرا آماده نمود.
خمینی نماینده حقیقی انقلابی نبود که برای آزادی و دموکراسی جوشیده بود. و رژیم قرون وسطایی او نسبتی با خواستهای مردم و درجه پیشرفت جامعه ایران نداشت. به همین دلیل، خمینی برای حفظ حکومتش، به سرکوب جامعه و زن ستیزی و صدور بنیادگرایی و تروریسم، روی آورد.
در امواج سیلآسا اما خود به خودی آن روزگار که خمینی دجال آن را به سوی ارتجاع و انهدام سوق می داد، مسعود روح اصیل و تکاملی انقلاب بهمن را از چنگال ارتجاع غدار رهانید.
سه سال قبل از پیروزی انقلاب، او هشدار داد که تهدید تمام جنبش، گرایش راست ارتجاعی است. و سپس در برابر استبداد مذهبی، رایت آزادی را برافراشت و گوهر پایداری پرشکوهی را سرشت که برای دههها، هماورد و تهدید اصلی بنیادگرایی اسلامی و ارتجاع خمینی شد و سرمایه ایرانیان آزاده برای آزادی و دموکراسی در ایران فرداست.
برخیها توسعهطلبی ارتجاعی ملاها را نشانه قدرت آنها می دانند. اما این یک اشتباه بزرگ است. ملاها چون خود را با یک جامعه به شدت ناراضی رو به رو می بینند، به جنگ طلبی و دخالت در کشورهای دیگر روی میآورند. این برای آنها مکانیزم حفظ قدرت است. اگر صدور ارتجاع در کار نباشد، فلسفه وجودی سپاه پاسداران که نقطه اتکای ولایت فقیه است، از بین می رود و به سرعت فرو می ریزد. به همین دلیل، ولیفقیه این رژیم، بارها گفته است که کشورهای خاورمیانه را عمق استراتژیک حکومت خود میداند.
مقاومت ایران از سال ۱۳۷۰جزییات طرحهای رژیم ایران برای تسلط بر منطقه را فاش کرد و نسبت به این وضعیت هشدار داد. در سالهای ۱۳۷۱و ۱۳۷۲مقاومت با انتشار کتاب ”بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی”، اعلام کرد که رژیم ایران مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و طبق قانون اساسیاش، برای ایجاد حکومت جهانی اسلامی، تلاش میکند.
اما بالاترین مقامات آمریکایی و اروپایی، این”تهدید” را به سخره گرفتند و میگفتند باید درپی ”بنیادگراهای مدره” بود و با آنها کار کرد. کشورهای غربی در پی سراب مدراسیون در درون این رژیم، بیشترین خدمت را به گسترش بنیادگرایی کردند.
من در اجتماع شخصیتهای نروژی در شهرداری اسلو در آبانماه۱۳۷۴، ضمن هشدار نسبت به تهدید بنیادگرایی، بر ضرورت یک جبهه متحد ضد بنیادگرایی تاکید کردم. اما متأسفانه غرب، چشم و گوش خود را بر این تهدید بست و چندسال بعد، به فاجعهبارترین شکل با آن مواجه شد. از یازده سپتامبر در نیویورک تا زنجیره حوادث شوم در مادرید، لندن، بالی، دهلی و سایر نقاط جهان.
نظیر همین هشدار را مقاومت ایران درباره برنامه اتمی آخوندها نیز داده است. ده سال پیش، جنبش مقاومت سایتهای اتمی مخفی رژیم را برملا کرد. اما برای متوقف کردن این برنامه، دولتهای غرب تاکنون ده سال را از دست دادهاند. و امروز بحران در کشور مالی توجهات بسیاری را جلب کرده است. فرانسه در حال پس راندن این خطر است و امیدوارم هر چه زودتر به پیروزی نهایی برسد.
نباید تردید کرد که اگر ارتباطات مخفی و علنی رژیم ملاها و نقش مخرب آن از جمله صدور گسترده سلاح به آفریقا از سوی این رژیم نبود، اوضاع در آن کشور میتوانست مسیر دیگری را طی کند.
قطعنامه ۱۷۴۷شورای امنیت ملل متحد، صدور سلاح از جانب رژیم ایران را منع کرده است. اما چنانکه کمیته تحریمهای ملل متحد گزارش کرده، آخوندها با صدور سلاح به آفریقا، این قطعنامه را بارها نقض کردهاند. در دوازده ژانویه گذشته نیز نیویورک تایمز فاش کرد که پوکههای فشنگ جنگهای آفریقایی، بهایران راه میبرد.
ما از همان ابتدا گفته بودیم تروریزم، تاکتیکی است که امروز از ایدئولوژی بنیادگرایی اسلامی نشأت میگیرد و مانند هر ایدئولوژی دیگری بدون یک کانون مرکزی نمیتواند گسترش موثر جهانی پیداکند. مقابله نظامی و امنیتی با عوارض این پدیده در نقاط مختلف، به تنهایی این موضوع را ریشهکن نمیکند.
مقابله مؤثر، نیاز به دو مؤلفه دارد:
اول اینکه: باید مرکز بنیادگرایی را هدف قرار داد؛ یعنی نمیتوان با پدرخوانده این بنیادگرایی در تهران مماشات کرد و در عین حال شاخ و برگهای آن را در این نقطه و آن نقطه جهان خشکاند. الان دیگر بهخوبی روشن است که پشتوانه ایدئولوژیک، سیاسی، آموزشی، مالی و لجستیکی بنیادگرایان و تروریستها در هرجای جهان، ملاهای حاکم بر ایرانند. امری که امروز به روشنترین وجه، در تأسیس حزب الله لبنان و دخالت آخوندها در سوریه و عراق ثابت شده است و درست بههمین دلیل، سمت گیری بهار عرب به سوی آزادی و دموکراسی، فقط با مرز بندی قاطع ملتهای این منطقه با فاشیسم دینی حاکم بر ایران، تضمین پیدا میکند.
دوم اینکه: مقابله با بنیادگرایی، با یک آلترناتیو فکری و فرهنگی امکانپذیر است؛ یعنی یک اسلام بردبار و دموکراتیک، مانند اسلامی که مجاهدین به آن معتقدند و از آن دفاع میکنند. بدون چنین الگویی، باز هم بنیادگرایان در توده های مسلمان، که با فقر و بی عدالتی دست بهگریبانند، نفوذ خواهند کرد.
اسلام دموکراتیک، اسلامی بر اساس رحمت و آزادی و رودرروی انحصارطلبی و سرکوبگري بنیادگرایان است. اهمیت اثرگذاری این الگو، خود را در صحنه عمل، بهویژه در امر برابری زن و مرد، نشان داده است. مسأله زنان، مهمترین وجه تعارض اسلام دموکراتیک با بنیادگرایی اسلامی است؛ بنیادگرایی که بر زنستیزی استوار است.
نقش پیشتاز زنان در مبارزه با بنیادگراها در زندانها و شکنجهگاهها، و در مسئولیت پذیریشان در جنبش مقاومت ما، ماهیت دموکراتیک و پیشرو این الگو را نشان داده و الهامبخش زنان و جوانان در مبارزه علیه استبداد مذهبی حاکم بر ایران است. اسلام در سرچشمه اصیل خود مدافع برابری زن و مرد است، مدافع حقوقبشر است و مدافع حاکمیت مردم است. بله، دست و پا بریدن، سنگسار و تبعیض دینی، ربطی بهاسلام ندارد. این ساخته و پرداخته ملاهای حاکم بر ایران است.
جنبش مقاومت با برخورداری از چنین ظرفیتی، طی بیش از سه دهه مبارزه با رژیم حاکم، توانست آن را طرد کند و فقدان مشروعیت این استبداد مذهبی را در نظر اقشار وسیع مردم اثبات کند. این یک دستاورد بزرگ تاریخی است که با بهای سنگینی، مانند جانفشانی ۱۲۰هزار تن از فرزندان مردم ایران، کسب شدهاست. اما همه ملتهای مسلمان و تمام جهان، از آن سود بردهاند و میتوانند از آن سود ببرند. تاریخ ایران با همین مقاومت شناخته میشود که توانست بنیادگرایی اسلامی را در ایران نامشروع و بیپایه و در جهان آن را افشا کند. مانعی که به دلیل ریشههای تاریخی و فرهنگی و مذهبیاش، میتوانست با دجالیت، حاکمیت خود را تا چند نسل دیگر به طور مشروع تحکیم کند.
جنبش مقاومت بر رود خون آگاهترین و شجاعترین فرزندان مردم ایران، چشمانداز تازهیی خلق کرد که یک ایران دموکراتیک و مدرن و یک جامعه بردبار و آزاد را بنا میکند.
این چشمانداز، خود را در برنامه دموکراتیک این مقاومت، متبلور کرده است. برنامهیی که بارزکننده اعتقاد و خواست اکثریت جامعه است و آخوندها را به بنبست کشانده است.
اجازه بدهید سرخط این برنامه و نظرگاههای مقاومت برای ایران فردا را تکرار کنم:
۱. از نظر ما آرای مردم، تنها ملاک سنجش است و بر همین اساس، خواهان یک حکومت جمهوری مبتنی بر آرای مردم هستیم.
۲. ما خواهان یک نظام کثرتگرا و آزادی احزاب و اجتماعات هستیم. در ایران فردا ما به کلیه آزادیهای فردی احترام میگذاریم و بر آزادی بیان و آزادی کامل رسانهها و دسترسی بیقیدوشرط همگان به فضای مجازی تأکید داریم.
۳. ما در ایران آزاد شده فردا، از لغو حکم اعدام دفاع میکنیم و نسبت به آن متعهدیم.
۴. مقاومت ایران از جدایی دین و دولت، دفاع خواهد کرد. هرگونه تبعیض در مورد پیروان کلیه ادیان و مذاهب، ممنوع خواهد بود.
۵. ما به برابری کامل زنان و مردان در کلیه حقوق سیاسی، اجتماعی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، معتقدیم و هر گونه اشکال تبعیض علیه زنان، ملغی خواهد شد و آنان از حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال، برخوردار خواهند بود.
۶. ایران فردا، کشور عدالت و قانون است. ما خواهان ایجاد یک نظام قضایی مدرن، مبتنی بر احترام بهاصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات هستیم. همچنین قانون شریعت آخوندی، در ایران فردا جایی نخواهد داشت.
۷. ایران فردا کشور احترام به حقوقبشر است. ما متعهد به «بیانیه جهانی حقوقبشر» و میثاقها و کنوانسیونهای بینالمللی، ازجمله: «میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی»، «کنوانسیون علیه شکنجه» و «کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» میباشیم.
۸. ما مالکیت شخصی، سرمایهگذاری خصوصی و بازار آزاد را بهرسمیت میشناسیم. و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار، تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند.
از نظر ما ایران فردا کشور حفاظت از محیط زیست و احیای آن خواهد بود.
۹. سیاست خارجی ما مبتنی بر همزیستی مسالمتآمیز، صلح و همکاریهای بینالمللی و منطقهیی و احترام به منشور ملل متحد خواهد بود.
۱۰. ایران آزاد فردا یک کشور غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی خواهد بود.
ایناست آنچه که ما برای ایران فردا میخواهیم.
پاسخ ما به ۳۴سال استبداد و انحطاط و عقبماندگی، در سه کلمه خلاصه می شود: آزادی، دموکراسی و برابری. و این پاسخی است که قطعاً پیروز میشود.
دوستان عزیز!
اجازه بدهید بازهم این سؤال را عنوان کنم که رژیم ایران که سرچشمه بنیادگرایی است، امروز در چه موقعیتی است. آیا رو به صعود است یا در فاز نزول؟ آیا دارد قدرت خود را در منطقه افزایش میدهد یا به عکس، قدرتش در خود تهران هم در حال زوال است؟
در اواخر آبان گذشته در کنفرانسی در پاریس خاطرنشان کردم که روند سرنگونی این رژیم در پنج بحران عمیق بروز کرده است:
پرونده اتمی، روند سقوط دیکتاتوری بشار اسد، بحران اقتصاد فروپاشیده، انفجار خشم گرسنگان و همچنین شکاف و تضادهای مهلک در رأس نظام. تحولات سه ماه گذشته، گواهی میکند که همه این بحرانها در حال صعود و تشدید بودهاند.
بهعنوان مثال، آنچه در مورد شکافهای درون هیأت حاکمه اتفاق افتاده، بروز هرچه بیشتر ناتوانی خامنهای در مهار آن است. سه ماه پیش، رئیسجمهور و رئیس مجلس و رئیس مجمع تشخیص مصلحت رژیم، در جدال با یکدیگر، و منازعه آشکار و پنهان با ولی فقیه بودند. امروز علاوه بر آنها، حزب غارتگران مؤتلفه، یعنی شریک دیرینه باند خامنهای، نیز سربلند کرده است.
در این میان، آنچه جنگ قدرت درونی رژیم را شدت بخشیده، نمایش انتخابات ریاست جمهوری است. این عاملی است که به نوبه خود، روند سرنگونی این رژیم را تسریع میکند. اینجا لازم است تأکیدکنم که این انتخابات از نظر مردم ایران هیچ مشروعیتی ندارد. به خصوص که تمام کاندیداهایش همان جنایتکارانی هستند که ۳۴سال در شکنجه و کشتار و غارت مردم ایران دست داشتهاند.
مثال دیگر، نارضایتی انفجاری در جامعه ایران است که روز به روز بیشتر میشود. و التهاب و بیتابی جامعه ایران در همه جا احساس میشود:
ـ کارگران ستمزده، بیوقفه در حال اعتراضند. جوشش اعتراضها در میان خواهران و برادران کرد و عرب و بلوچ ما، یعنی ملیتهای ستمزده، بالا و بالاتر میگیرد.
ـ و زندانیان سیاسی، با تنهای رنجور و بیمار، پی درپی اعتصاب غذا میکنند.
در حقیقت رژیم ولایت فقیه، راهحلی ندارد و قدرت مهار بحرانها را از دست داده است.
در این مورد باید به چهار گسست بزرگ اشاره کنم که این رژیم دچار آن شده است:
نخستین گسست، زوال پایگاه اجتماعی این رژیم است. آن چنان که پشتوانه آن در جامعه ایران، به سهدرصد هم نمیرسد.
بازار و بازاریان که بخشی از آن حامیان سنتی و تاریخی رژیم بودهاند، حالا در برابر آن صف کشیدهاند.
حوزههای قم و مشهد و اصفهان که پایگاه همیشگی رژیم بود، از آن رویگردان شدهاند. از ۱۷ مرجع سرشناس، ۱۰ مرجع، آشکارا مخالف خامنهای هستند.
دومین گسست، این است که رژیم ولایت فقیه، از نیروی جنگندهیی که حاضر باشد خود را برای حفظ نظام کنونی به خطر بیندازد، تهی شده است. به نحوی که حالا این سران خود پاسدارانند که تصریح میکنند که از «سردار تا آیتالله» در این رژیم، دچار بریدگی و ریزش شدهاند.
و سومین گسست، بحران اقتدار ولی فقیه رژیم است. یعنی طلسم ولایت فقیه شکسته است و درمانی ندارد.
و اما چهارمین گسست در رژیم ملاها، فروپاشی استراتژی صدور بنیادگرایی است.
این واقعیت را در روند سرنگونی حکومت سوریه، متحد کلیدی آخوندها در منطقه، میتوان بهخوبی دید. مشاور خامنهای چند روز پیش، سوریه را حلقه طلایی جبهه رژیم، و حمله به آن را حمله به ایران توصیف کرد. قیام مردم عراق در هفته های اخیر هم که هر روز از روز قبل، گسترده تر می شود، و مردم عراق مشخصا دیکتاتوری دست نشانده آخوندها در عراق را هدف قرار داده، به فروپاشی استراتژی صدور بنیادگرایی رژیم شتاب بخشیدهاند. درود بر مردم عراق که با تظاهرات میلیونی خود علیه دخالتهای ملاها بهپاخاسته و خواهان سرنگونی دیکتاتوری مالکی شده اند.
خلاصه کنم: رژیم ولایت فقیه، پایهها و ذخائر خود را برای ادامه حکومت، از کف داده است. اما بهرغم این واقعیتها، دولتهای غربی که برای سالها تهدید بنیادگرایی را نادیده می گرفتند، حالا چشم خود را به مرحله سرنگونی آن بستهاند و نقش جنبش مقاومت را نادیده میگیرند.
باید خاطرنشان کنم که تغییر رژیم، فقط به سود مردم ایران نیست، امروز شما نیز در سرنگونی رژیم آخوندها منفعت دارید. امروز همه جهان از تغییر یک رژیم بنیادگرا، که به بمب اتمی نزدیک شده و خاورمیانه را در خون فرو برده، سود می برد. بنابراین، بهخاطر منافع مردم و کشورهای خودتان هم برسیاست مماشات، نقطه پایان بگذارید و در کنار مردم و مقاومت ایران قرار گیرید.
اما حقیقت این است که آنچه شرایط جوشان جامعه را به خطر چاره ناپذیری برای رژیم تبدیل کرده، مقاومت سازمانیافته مردم ایران است.
هسته اصلی این مقاومت، یعنی مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی، از آتش قتلعام و ضربالاجلهای متعدد عبور کرده و اصالت و ظرفیت و انسجام خود را در برابر سنگینترین و بزرگترین توطئهها اثبات کرده است و بدنه این جنبش در داخل ایران، در حال گسترش و آمادهسازی است.
البته خامنهای از هیچ تلاشی برای انهدام و تلاشی مجاهدان آزادی فروگذار نکرده و نمیکند. دولت عراق به دستور رژیم ایران، و با همدستی نماینده ویژه دبیرکل ملل متحد، آنها را بیخانمان و روانه زندان لیبرتی کرد. از انتقال اموالشان به لیبرتی جلوگیری کرد و اجازه فروش اموالشان در اشرف را نمیدهد و عملا از آنها سلب مالکیت کرده است.
بهانه این بود که مصاحبههای پناهندگی باید خارج از اشرف انجام شود. و ساکنان از آن جا به کشور ثالث منتقل شوند. اما پس از گذشت یکسال، و در حالی که کمیساریا با حدود ۲۰۰۰تن از آنان مصاحبه کرده، تنها پنج تن از این طریق به خارج از عراق منتقل شدهاند. تکرار می کنم. این بیخانمانسازی باید پایانیابد.
ساکنان لیبرتی، بهخصوص افرادی که کمیساریا با آنها مصاحبه کرده، باید فورا به اشرف، یعنی خانه ۲۶سالهشان برگردند و از آنجا به کشور ثالث منتقل شوند.
در این شرایط، وظیفه آمریکا در قبال امنیت و سلامت اشرفیها وحفاظت از حقوق حقه آنها، از جمله حق مالکیت، مضاعف است. آنها افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون ۴ژنو هستند و دولت آمریکا با تکتک آنها توافقنامه امضا کرده که در مقابل گردآوری سلاحهایشان، تا تعیین تکلیف نهایی، از آنها حفاظت خواهدکرد.
آمریکا بههیچوجه نمی تواند با انداختن مسئولیت به دوش ملل متحد، از وظایفی که در قبال اشرفیها بهعهده دارد، شانه خالی کند. عدم انجام این وظایف تا کنون، در دو قتلعام، ۵۰ شهید و ۱۱۳۰مجروح و ۴سال محاصره ظالمانه و بیخانمانسازی جمعی ساکنان را بهدنبال داشته است.
واقعیت ایناست که دولت آمریکا به خاطر مماشات با فاشیسم دینی حاکم برایران و به خاطر عملکردهای بهغایت اشتباه علیه مقاومت ایران، مانند نگهداشتن مجاهدین در لیست تروریستی به مدت ۱۵سال، هم چنین بمباران مجاهدین به درخواست رژیم ایران در جریان جنگ عراق و عدم انجام وظایفش در حفاظت از ساکنان اشرف، بهخصوص از سال ۸۸ به بعد، خسارتهای جبرانناپذیری به مردم و مقاومت ایران واردکرده است. این خسارتها باید جبران شود. و هماکنون برای بازگشت ساکنان به اشرف، آمریکا باید فعالانه مداخله کند والا در آنچه از این پس در زندان لیبرتی روی دهد، مسئول خواهد بود.
همچنین ما از جامعه جهانی میخواهیم خود را با خواست مردم ایران برای تغییر رژیم. هم جهت سازد. از آنها میخواهیم روابط سیاسی خود با فاشیسم دینی حاکم بر ایران را قطع کنند و مأموران سپاه قدس و وزارت اطلاعات را از کشورهای خود اخراج کنند.
ما مصرانه از آنها میخواهیم که پرونده نقض حقوق بشر در ایران را به شورای امنیت ببرند. و از کشورهای غربی میخواهیم، که با مذاکرات بیهوده اتمی، وقت را از دست ندهند، والا جهان با بحران لاعلاجی مواجه خواهد شد.
هموطنان عزیز!
بهرغم مصائب طولانی حاکمیت استبداد مذهبی، و بهرغم همه اشتباهات دولتهای غرب در قبال ایران، مقاومت ایران با تکیه بر مردم شجاع و تسلیم ناپذیر خود، توانسته است پابرجا بماند و ایران دموکراتیک فردا را پایهریزی کند. حالا میهن ما در آستانه جهش بزرگی است که در آن همه خونها و رنجها به ثمر مینشیند: تغییر برای پایان دادن به دوران شوم دیکتاتوری، و ورق زدن صفحه تاریک ترس و فقر و ناامنی و دروغ و عقب ماندگی.
زمان آن است که زجر و اندوه توصیفناپذیر خانوادهها و مادرانی که فرزندان خود را بر بالای چوبههای دار می بینند به پایان برسد.
از یاد نمیبریم که وقتی ستار بهشتی همین ۲ماه پیش، زیر شکنجه شهید شد، مادرش فریاد کشید که از جان خود خواهم گذشت، اما از خون او نخواهم گذشت و از هیچ چیز نمی ترسم.
گفتگوی این مادر با بازجو و شکنجه گر ستار، نشانه مقاومتی است که در داخل جامعه ایران میجوشد.
او گفت: «(به بازجو)گفتم من یک کلام بیشتر با شما صحبت ندارم. میخواهم ببینم شما که بچه مرا شکنجه میدادید، او چه میکرد؟ (آیا)گریه و ناله میکرد؟ بازجو گفت نه. ما میزدیم و او میخندید. بهبازجو گفتم: بنازم به او که شیر بود (در حالی که ) شما روباه بودید».
بله، امروز تمام مردم ایران به چنین قهرمانانی و به چنین مادرانی، مباهات میکنند؛ از عزیز رضایی، مادر هشت شهید، تا مادران قهرمان دیگر که هزاران درود و افتخار بر تک تک آنان باد.
خوشا به این مقاومت با چنین مادرانی، که صف اندر صف، جلو دیکتاتورها قد علم کرده اند و لحظه یی درنگ نمی کنند و تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون، بر میثاق خود برای رسیدن به آزادی و دموکراسی در ایران، پافشاری میکنند، درود بر همه آنها.
پس از ۳۴سال مقاومت و پایداری در برابر مهیبترین دیکتاتوری مذهبی، و حالا که به دوران آمادگی برای سرنگونی این رژیم رسیدهایم، پس:
سلام بر پیشتازان آزادی ایران، در اشرف و لیبرتی و پایداری پرشکوه آنان.
سلام بر مسعود رجوی که با فراخوان به برپایی یکانهای ارتش آزادی در سراسر میهن، شعلههای امید را فروزان کرده و سپیده دم آزادی و پیروزی مردم ایران را نمایان کرده است.
سلام بر زنان و مردان فداکار و دلیری که آسمان انقلاب ایران را پیوسته روشن و تابناک نگهداشتهاند. از صدیقه مجاوری و ندا حسنی تا ندا آقاسلطان، از علی صارمی و فرزاد کمانگر و کرامت زارعیان تا آسیه و صبا.
و درود بر جوانان و دلیران و اشرف نشانهایی که در سراسر ایران، در تدارک سرنگونی رژیم ولایت فقیهاند. و بیتردید پیروزی و آزادی را محقق خواهند کرد.
سلام بر آزادی
سلام بر مردم ایران
درود بر همه شما